غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
چی میخواستی بگی بهم امروز؟؟؟
منظورم از اینکه نظرم نظر توئه در مورد تصمیمات گرفته شده نیست 
منظورم تصمیماتی خواهد بود که میخوایم بگیریم 
دوتایی
من و تو
حرفامو میگم بهت ولی نه اینجا 
کی بشه وقتش و کجا نمیدونم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۷
غریب آشنا
هیچوقت نشده بود تو زندگیم شنیدن یه آهنگ دلمو غمگین کنه و اشکمو در بیاره
یا اینکه یاداوری یه جاهایی غمگینم کنه چون شاید دیگه نتونم تجربش کنم
اما این آهنگی که گفتی شدیدا قلبمو درد آورد فکرم که به آینده میره غصم میگیره اشک تو چشام جمع میشه اگه بزارم یکی از قطره هاش بیاد پایین دیگه بقیشونم میان بعد یه درد ناجور گلومو میگیره که اذیتم میکنه و اگه بتونم نفسمو بدم پایین یعنی تونستم کنترل کنم گریمو و اگه نشه خب نشده دیگه
خب حالا راجع به حرفات 
با یه سری از حرفات موافقم
میدونی چیه
گاهی میگم نکنه حالا که اینجوری داره پیش میره منم باید رفتارمو تغییر بدم نسبت به قبل
نکنه منم باید یه تغییری کنم
تو نوع برخورد
حرف زدن
محبت کردن
هشق ورزیدن
نکنه به قول آقای 138 باید رسمی برخورد کنم😉
بعد میگم وقتی تو میتونی به یکی نیرو بدی
انرژی بدی
خوبی کنی
مهر بدی 
چرا دریغ کنی
چیزی که هم حال تو رو خوب میکنه و هم حال چند نفر دیگرو
واس ایناست که نمیتونم تصمیم بگیرم
گیجم و موندم بین اینچیز میزا
چندبار یه سری حرفا رو خواستم بگم اما نگفتم
چون فکر کردم نباید گفت
نمیدونم
واقعا نمیدونم
درست چیه 
اشتباه کدومه
در این که دوست دارم شک نداشته باش
و اینکه خوبم
هر چی تو بگی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۲
غریب آشنا

اول از همه بگم ببین فکرم یکم آشفته است واس همین احتمالا سر و تهی نداشته باشه نوشته الانم

خب بگو ببینم حالت چطوره؟

هم جسمی هم روحی

میدونی چیه این روزا کارم شده فکر و خیال

گاهی وقتا میرسه روزی که به خودت میگی تو که لالایی بلد بودی چرا حالا خوابت نمیبره؟ میدونی چرا؟ چون اگه بخوابی بهترینو از دست میدی

بهترین میاد و میره درست همون موقع که تو خوابی 

واس همینه که نمیخوای بخوابی،که نکنه بخوابی و اون لحظه همون لحظه جادویی بیاد و بره

اینجوریاست که غصه میخوری و غصه میخوری و غصه

یه وقتایی هم میشه که تو با تماااام وجودت 

با تمام وجودت به خدا ایمان داری

به اینکه بهترین ها رو برات میخواد

به اینکه اگه یه چیو بگیره یه چی بهترشو بهت میده

اینکه همه بنده هاشو دوست داره

و برای همه بهترین ها رو میخواد

با اینکه همه اینا رو میدونی و ایمان داری بهشون 

ولی 

یه وقتایی یه جاهایی میرسه که میگی 

خدایا من قبول دارم که تو بهترینو میخوای و بهترینها رو برام پیش میاری

ولی خداجونم 

قربونت برم 

دستت درد نکنه ولی من به همین بهترین همینی که الان هست راضیم 

حتی اگه هزار برابر بهتر پیش بیاد 

من این بهترینو میخوام

نمیدونم شاید بهترینی که من میخوام برای خودم

یه بهترین بهترین از نظر خدا برای کسی دیگه است

اینجوریاست

زندگی قشنگی زیاد داره ولی زشتی و غصه هم داره

میدونی به اندازه همه آدم های روی کره خاکی 

قصه و داستان زندگی هست

هیشکی داستان زندگیش شبیه اون یکی نیست

هیشکی نمیتونه بگه داستان زندگی من بدترین داستانه

هیشکیم نمیتونه بگه من اگه جای اون بودم اینکارو میکردم و ایراد بگیری به نوع تصمیم گیری اون آدم

چون تو نبودی تو اون شرایط 

و هیچ حقی درمورد اظهار نظر راجع به زندگی کسی نداری 

فکرم مشغول خیلی چیزاست

خیلی

دلم میخواد یه در بزارم تو مغزم به فکرا بگم یکی یکی در بزنید و وارد شید و تا اون یکی نرفته بیرون فکر دیگه ای حق نداره وارد شه

سعی میکنم خوب باشم

سخته خیلی خیلی سخت

خب چه میشه کرد

با خدا که نمیشه جنگید

من همیشه ازش خواستم نگاه نکنه که من چی میخوام هرچی خودش بخواد

بازم همینو میگم 

نمیتونم چیز دیگه ای بخوام 

چون من یه دختر مهربونم اونم خیلیییی مهربون و خوش قلب 

مگه نه؟؟؟!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۴۷
غریب آشنا

دوست دارم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۴
غریب آشنا

میگی چرا نمینویسی دیگه

از چی بیام و بنویسم؟

هنوزم میگم هر چی که پیش بیاد خواست خداست

حکمتی هست توش 

بدون شک

و اصلا در حد و اندازه ای نیستم که گله کنم

من تو اینکه بهترین اتفاقات از طرف خدا میوفته شک ندارم

دوسش دارم

شاید دوسم نداشته باشه

ولی من که دوسش دارم

ناراحت من نباشی

من سعی میکنم خوب باشم

زمان میبره

بهم وقت بده 

وقت بده که شاید بیام و بنویسم

نه از حرفای دلم

نه از احساساتم

فقط بنویسم که یعنی وجود دارم

همین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۰
غریب آشنا


آخرای ﺷﺐ ﻣﯿﺸﻪ 

خسته ...

ﻣﯿﺮﯼ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺘﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﯿﮑﺸﯽ ...

ﺩﻟﺖ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﮐﺎﺭﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ...

ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﮑﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﮕﻪ ...

ﺷﺎﯾﺪﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﺕ ...

ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﯾﮑﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺎﺕ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﻪ ...

ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﭼﯿﺰﯼ ﻫﻢ ﺑﮕﻪ ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ ...

ﮔﻮﺵ ﺑﺪﻩ ﮐﺎﻓﯿﻪ ...

ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺭﻭ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﯼ ﭼﮏ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﯽ که ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻬﺶ پیام ﺑﺪﯼ ﯾﺎ ﻧﻪ ... ؟!؟!

اما تا ﻣﯿﺮﺳﯽ ﺑﻪ ﺍﺳﻤﺶ میبینی ...

هه (Online) یه خنده ی تلخ ...

ﯾﻪ ﺁﻩ ﺁﺭﻭﻡ ...

ﺑﻐﻀﺖ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﮔﻠﻮﺕ ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﯿﮕﯽ ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ...

اینطوری بهتره ...

عکسشو میبینی ...

با خودت قربون صدقش میری..."

بعد بغضت ...

بیخیال ...

هیچ کس ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺑﺎ ﺧﺒﺮ ﻧﻤﯿﺸﻪ ...

ﮐﻪ ﭼﯽ ﺑﻬﺖ ﮔﺬﺷﺘﻪ ...

ﺻبح ﻣﯿﺸﻪ ...

ﻭ باز میخندی ...

همه هم میگن خوشبحالش ...

چه زندگی شادی داره ...

هه ...

امروزم تموم شد ...

شب شد ...

امشب تکرار دیشب ...

و فردا هم تکرار امشب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۴
غریب آشنا

دلم میخواست همه دنیا خلاصه میشد تو ماشین تو

دلم میخواست همه ساعت ها و دقیقه ها و ثانیه ها خلاصه میشد تو اون لحظه ای که دیدمت برای اولین بار

همون وقتی که برای اولین بار کنارت نشسته بودم و تو تکیه داده بودی به در و زل زده بودی به من

راستش دنیای من دقیقا همون جا و همون لحظه بود

کاش همه چی همون جا متوقف میشد

تا من تمام دنیا رو داشتم

تو رو

ولی چه فایده که همیشه به خواست من نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۸
غریب آشنا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۲۴
غریب آشنا

متشکرم 

برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی

برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی

برای همه وقت هایی که به من جرأت و شهامت دادی

برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی

برای همه وقت هایی که با من شریک شدی

برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی

برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی

برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی

برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی

برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی

برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم

برای همه وقت هایی که در فکر من بودی

برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی


برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی

برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی

برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی

برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی

 

 

به خاطر همه ی این ها هیچ وقت فراموش نکن که : 

لبخند من به تو یعنی " عاشقانه دوستت می دارم " 

آغوش من همیشه برای تو باز است. 

همیشه برای گوش دادن به حرفهایت آمادگی دارم. 

همیشه پشتیبانت هستم. 

من مثل کتابی گشوده برایت خواهم بود. 

فقط کافی است چیزی از من بخواهی , 


بلافاصله از آن تو خواهد شد. 

می خواهم اوقاتم را در کنار تو باشم. 

من کاملا به تو اطمینان دارم و تو امین من هستی. 

در دنیا تو از هرکسی برایم مهم تر هستی. 

همیشه دوستت دارم چه به زبان بیاورم چه نیاورم. 

همین الان در فکر تو هستم. 

تو همیشه برای من شادی می آوری به خصوص وقتی که لبخند بر لب داری. 

من همیشه برای تو اینجا هستم و دلم برای تو تنگ است. 

هر وقت که احتیاج به درد دل داشتی روی من حساب کن. 

من هنوز در چشمانت گم شده هستم. 

تو در تمام ضربان های قلبم حضور داری.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۳
غریب آشنا




فداشون بشم الهی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۱
غریب آشنا