اسفند
امروز روز شلوغی بود سر کار.انقدر شلوغ که نشد خیلی پیشت باشم. ببخشید.
واقعا دلم پیشت بودا، واقعا به فکرت بودم و به یادت اما شرایط اینجور بود دیگه. می دونم به دل گرفتی و ناراحت شدی ولی خب می دونم که انقدی دوسم داری که ببخشی.
این روزا کلا شلوغه
اسفند ماه قشنگیه
یه ماهی که اگرچه هوا سرده و بارونی و برفی اما همه چی انگار زنده است، مردم جنب و جوش دارن، همه کارای آخر سالشونو انجام میدن، بچه ها خوشحالن ، خرید عید ، سبزه، هفت سین.بریم خرید عید؟
میدونی امروزداشتم صحبت می کردم با مامانم، بهم میگه چقد نسبت به پارسال عوض شدی!!
راستم میگنا.پارسال این موقع ها همش دنبال ایده بودم برا سفره هفت سین.هیچ دو سالی رو یادم نمیاد هفت سینمون مثل هم بوده باشه.
کلی دنبال شیرینی که چی درست کنم و چی خوبه و چی مناسبه.
واای واسه عیدی ها چقد زحمت کشیدم و خداوکیلی همه چی عالی بود
هنوز رد سوختگی دستم از پارسال مونده اما همه خستگی با تحویل سال از بین رفت
سال خوبی بود برام خداروشکر. و نیمه دومش از بهترین ایام زندگیم بوده و تا آخر عمر هم مطمعنم جزو بهترین ها می مونه.اون اول ولا
آخر ساله و من خوشحالم ، اصلا خسته نیستم. دلم نسبت به امسال خیلی خوشبین و روشنه. مطمعنم بهترینه. امیدوارم اینجور باشه.هم واسه تو و البته واس من بخاطر وجود تو
وجود پر عشق و پر مهرت