1 دقیقه تامل
جمعه, ۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۰۴ ق.ظ
سلام
راستش خیلی حرف ها بوده که بیام و بنویسم
اما نشد
نوشته نشد
هر روز چیزایی که میخواستم بنویسمو با خودم مرور میکردم ک به خودم میگفتم به محض اینکه یه فرصت کوچولو پیدا کنم مینویسم
اما ننوشتم
به اولین پیامی که تو سال 95 قرار بود نوشته بشه خیلی فکر کردم
دوس داشتم خاص باشه و دلنشین و به یاد موندنی
اما اینم نشد
نوشته نشد
و یه نوشته ساده کوتاه شد اولین در سال 95
بگذریم
آخرین 5شنبه سال 94 عجییب دلم گرفته بود
یهو احساس کردم نمیخوام تموم شه سال
که نمیخوام سال نو شه
که بمونه همین سال
من 94 رو با همه اتفاقات تلخش
با همه گریه ها و غصه هاش
دوست داشتم و دارم
94 یعنی تو
یعنی عشق
یعنی من
یعنی یکی از جنس خودم
از روح من
کسی که آروم و سرخوشم باهاش
کسی که یادشم منو مست میکنه از خوشی
دوست داشتم غروب 5شنبه نیاد
دوست داشتم جمعه نشه
که بعدش شنبه و بعدش سال نو
میدونی دوباره 365 روز جدید
که کسی نمیدونه چجور قراره بشه
اما نودوچهار
آخخخ 94
بهترین بود و موند تا ابد
95 شاید سال از دست دادن تو باشه
شاید سال دوری
شایدم سال خوشحالی و شادی با تو
به هر حال بازم دلبخواه من نشد
بازم سال کهنه با همه قشنگیا و زشتیاش
با همه تلخیا و شیرینی هاش
با همه خنده و گریه هاش
رفت
رفت و من فقط خوشحالیاش،عشقاش،خنده هاشو با خودم آوردم تو سال جدید
و سال نو
من دیگه تصمیم گرفتم عوض شم
نق نزنم از دوریت
گریه نکن از نداشتنت
گلایه نکنم از نبودنت
بزنم به در بیخیالی
البت من همچنان عاشقانه دوست دارما
اما خب شرایط داره تغییر میکنه
و منم عاقلتر و بزرگتر و صبور تر میشم
امیدوارم 95 بهترین سال زندگیت باشه
بهترین بهترین
دوست دارم تا همیشه
۹۵/۰۱/۰۶