من یکبار مرگ را تجربه کرده ام

بودن یا نبودن

بودن داریم تا بودن 

چه فایده داره عاشق باشی ولی اون موقع که میخوای کنارش نباشی 

چه قشنگی داره دلت تنگ یکی باشه ولی نتونی هیچ رقمه بهش بگی 

کجاش خوبه که میگی عشق داری تو زندگی اصلا فقط و فقط هم یکیه تو تمام زندگیت و تکرار ناشدنی اما نتونی همه لحظه های خوبتو بگذرونی باهاش 

همه همه لحظه هاتو 

برا اینه که میگم بودن داریم تا بودن 

برا اینه که میگم تفاوت از از زمین تا آسمان است 

امان امان از این دنیای ...

آقاجون جونم روزت مبارک

روزت مبارک بهترین مرد زندگی من 

برای تبریک این روز لازم نیست اون مرد پدرت باشه یا اسمش تو شناسنامت باشه که بشه مردت 

مرد بودن به دل قرص بودنه 

دل قرص بودن به بودن یکی که همراهت هست و میمونه برای همیشه 

کسی که دستاش همیشه دستاتو گرفته 

کسی که هیچوقت تو هیچ شرایطی تنهات نزاشته و نمیزاره 

کسی که از هیچ کمکی برای تو دریغ نکرده و نمیکنه 

کسی که عاشقانه دوست داره 

کسی که عاشقانه دوسش داری 

کسی که انقد به حرفاش ایمان داری که اگه بگه الان روزه میگی آره روزه 

کسی که تو تمام فکر ها و لحظه ها و خاطراتش 

حتی کمرنگ حضور داری و اون ته مهای ذهنش، تو حضور پررنگ داری 

کسی که مرده مررررد

یه مرد واقعی 

به وقتش مهربون و با احساس 

به وقتش جدی و حامی 

روزت مبارک جونم

باغ آلبالو

زخم‌هایی تو زندگی هستن
که نمی‌شه نشونِ دکتر داد،
مثلِ زخمِ دقیقه‌ای که تو اون
آخرین بوسه از دهن افتاد.

من چخوف‌وار عاشقِ تو شدم،
-دخترِ بکرِ باغ‌ آلبالو!-
تا تفنگِ نمایشت باشم
با هزار بغضِ گوله توی گلو.

بغضِ سُربیمو قورت دادم تا
صحنه از خون تازه لیز نشه.
عشقمونو جوون، جووون کُشتم
تا تو پیری کم و مریض نشه.

غرقِ لبخندهای تو بودم،
مثل گنجشک تو حوضِ نقاشی.
اولین آدمِ زمین بودم
تا تو حوای بی‌هوو باشی.

نور صحنه تو رو نشون می‌داد
من تفنگی بودم تو تاریکی.
باغ آلبالو از تبر پر بود،
از هیولاهای پلاستیکی.

اون کسی که حواستو دزدید،
چُرت می‌زد برات تو وی.آی.پی.
من همه‌ش می‌نوشتمت حتا
با غلط‌های فاحشِ تایپی.

عطرتو از رو صحنه قیچی کرد
-زن جادویی نمایش من!-
حلقه ی ازدواج و حلقه ی دار
گاهی وقتا چقدر شکلِ همن.

مثل چایکوفسکی که قوهاشو
روی‌ دریاچه‌ی یخی رقصوند.
من تو دریاچه‌های اشک خودم
یه جزیره شدم که تنها موند.

آخرین صحنه‌ی نمایشمون
وقتی پایین کشیده شد پرده،
کفنِ سرخِ مخملی افتاد
رو تفنگی که خودکشی کرده.

زخم‌هایی تو زندگی هستن
که نمی‌شه نشون مردم داد.
مثلِ زخمِ تفنگِ کهنه‌ای که
بوی باروت به خاطرش نمیاد.

یغما گلرویی

دلتنگی وقت نشناس

امان از این خاطرات وقت نشناس 

امان از این دلتنگی های مدام 

که شب هنگام  به قلب و ذهن ها هجوم می آورند 

خواب را که میرانند، به کنار 

اشک را مهمان چشم ها می کنند و 

قلب را به درد می آورند 

آخر مگر صبح را از شما گرفته اند 

وقتی میتوان صدایش را شنید و دلتنگیت را التیام بخشد

چرا انقد وقت نشناسید 

آخر این وقت شب

منن تنهای دلگرفته دلشکسته دلتنگ 

چه کار از دستم بر میاید جز فکر و خیال و آه و اشک 

آه از این شب های دلتنگی 

که بدون شک بلندترین شب های سالند

شب آرزوها

برایت رویاهایى آرزو مى کنم تمام نشدنى

و آرزوهایى پر شور

که از میانشان چند تایى برآورده شود

برایت آرزو می کنم که فراموش کنى

چیزهایى را که باید فراموش کنى

برایت شوق آرزو مى کنم

آرامش آرزو مى کنم

برایت آرزو مى کنم که با پرواز پرندگان بیدار شوى

و یا با خنده ى کودکان

برایت آرزو مى کنم که دوام بیاورى

در رکود، بى تفاوتى و ناپاکى روزگار

مهمتر از همه

آرزو مى کنم که خودت باشى

دلتنگت هستم

دلتنگ که می شوی

هرکاری از دستِ بی چاره ات بر می آید

مثلاگوشی را برمیداری

یک پیامِ کوتاه

یک

- من هنوز هم اینجا دلم آنجایی ست که تو هستی -

دلتنگ که می شوی فال می گیری

چشمانت را می بندی 

می گویی :

- می شود بگویی او دلش تنگ هست یا نه ؟ -

و حافظ هم که انگار دلش به حالِ بی قراریت سوخته است می گوید : - یوسفِ گمگشته باز آید به کنعان غم مخور -

و همانجاست که می باری و در دل می گویی

یوسفِ من اصلا گم نشده حافظ جان

یوسفِ من جایی حوالیِ همین نزدیکی ها

مرا گم کرده

دلتنگ که می شوی

می فهمی همه ی این روزها که با خودت گفتی

- یادم تو را فراموش -

بیشتر معنایش برایت این بوده - یادم خودم را فراموش

یادم دلم را فراموش -

بی آنکه بدانی این ها فراموش نمی شوند

ساکت می شوند  آرام می گیرند

آتش می زنند

دنج ترین جای جهانم

دنج ترین جای جهان من اینجاست 

درست همان جا که بازوانت مرا در خود میگیرند

و صدای تپش قلبت گوشنوازی میکند 

و عطر دلنشین آغوشت مستم می سازد

سرم را که بالا میگیرم 

آن لبخند زیبای پر عشقت را میبینم 

پر از شور می شوم

شور زندگی،

شور عشق و دلبستگی 

آن لحظه که نگاهمان با هم تلاقی می کند 

کسی را یارای مقابله با گرمای عشقمان نیست

و آن هنگام است که دیگر بر روی زمین نیستیم و در جهان دیگری سیر میکنیم 

آری 

آغوش تو

دنج ترین جای جهان من است

آرامش من تویی

💜💜💜💜💜

بعضی از پیام ها رو

هرچقدر بیشتر میخونی بیشتر عاشق طرف مقابلت میشی

اصلا وقتی داری میخونیشون

میری یه گوشه یِ دنج

که قشنگ تویِ آرامش خودت

مثلا اون " دوستت دارم " ای که بهت گفته رو صدبار بخونی

چشماتو ببندی

زیرلب قربون صدقه اش بری

گوشیتو بغل کنی

اسمشو ببوسی ... بعضی آدما

خودشون که هیـچ

حرفاشون

یه آرام بخش خیلی خیلی قویه

که انگیزه یِ زندگی کردن بهت میده

اسم بعضیا رو باید گذاشت " آرامش "

عزیز دوست داشتنی من

عزیزکم 

میدونی که روزایی که تو هستی همیشه بهترینن 

همیشه حالم کنارت عالی و وصف نشدنیه 

همیشه وقتی کنارمی جز ساعت های عمرم حساب نمیشه بسکه عالی و ناب و زیباست

میدونی چیه 

بهترین روز و بهترین حال با تو زیاد داشتم اصلا همیشه با تو برام بهترینن

حتی اگه پیشم نبودی هم گاهی یه جمله یه کار معمولی از نگاه بقیه منو لبریز از عشق میکنه 

نمیدونم چرا ولی دیروز یکی از اون بهترین بهترین روزا بود 

آخ عالییی 

همه لحظه هاش 

اصلا انگار همه چی یه جور دیگه بود 

یه عطر جدید

یه حال جدید 

یه احساس وصف ناشدنی عجیب و عالی 

اصلا لحظه به لحظش پر از عشق وآرامش بود 

یعنی اصلا کلی حس خوب 

کلی عشق شیرین 

کلی حال خوب 

تو لحظه به لحظش بود 

انقدررر خوب و شیرین 

انقدخوب و زیبا 

که مزش بدجور مونده زیر دندونم 

و کیف میکنم از مرور خاطرش 

دوست دارم جون دلم 

خیلی زیاد

خیلی خیلی خیلی 

نمیدونم چرا انقد روز به روز برام خواستنی تر و شیرین تر و خوشمزه تر میشی😆😍😙

مرسی از بودنت 

مرسی از اومدنت 

مرسی از اینکه انقد عزیز برام

اصلا آدم بااااید باااااید یه عزیز دل دوست داشتنی حتما داشته باشه

تو عزیز دل دوست داشتنی عشقیه خودمی