غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

داشتم فک میکردم ما پارسال این موقع کجا بودیم 

اونموقع حالم چجوری بوده 

الان که دلتنگم 

الان که غمگینم 

پارسالم چجور بوده 

رفتم و آرشیوو نگاه کردم 

میدونی کجا بودیم پارسال 

این موقع ؟

دریا 

همون وقتی ک تو راه برگشت جریمه شدیم 

دلم تنگ شده برات 

خیلی زیاد 

بیشتر هم تنگ میشه 

یه چیزی راه گلومو بسته 

فشار میده 

دلگیرم و دلتنگ 

شاید نباید مینوشتم 

نباید خیلی کارا رو کنم 

نیاید خیلی حرفا رو بزنم 

در اینوه همه چی میگذره شکی نیس 

گذشتن که میگذره 

ولی بدون تو سخت میگذره 

دلم یه اتفاق خوب میخواد 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۰۰:۱۶
غریب آشنا

ﮔﺎﻫﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻦ ﮐﺠﺎﯾﯽ،

ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺭﺳﯿﺪﯼ 

ﻭ ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﻧﺮﺳﯿﺪﯼ،

ﮔﺎﻫﯽ ﻓﻘﻂ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐن

ﯾﺎﺩ ﻗﻮﻟﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺩﺍﺩﯼ ﻧﺒﺎﺵ،

ﺗﻮ ﺗﻼﺷﺘﻮ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﻣﺎ ﻧﺸﺪ

ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﻧﺪﻩ

ﻫﺮ ﭼﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: 

ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﯼ،

ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﻭ ﺑﮕﻮ ﮐﻢ ﻧﺬﺍﺷﺘﻢ ﺍﻣﺎ  ﻧﺸﺪ

ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ

ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺴﺎیی ﮐﻪ 

ﺩﻭﺳﺘﺸوﻥ ﺩﺍﺭﯼ 

ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻥ


ﺍﺯ ﻃﻠﻮﻉ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ 

ﺍﺯ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯ ﻗﻤﺮﯼ ﻫﺎ 

ﺍﺯ ﺑﺎﺩ

ﺑﺎﺭﺍﻥ...

از یاداوری روزهای با من 

از تکرار دوباره و چندباره عشقمان 

از بودن من 

از بودن تو 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۹:۰۶
غریب آشنا

امشب از اون شبای لعنتیه پر دلتنگیه

از اون شبایی که بیخوابی میاد سراغت و تو هزااااار راهو برای سر گرم کردن خودت 

برای گول زدن دلت 

پیش میگیری

اما....

اما دلت میره اون سمتی که خودش میخواد 

فکرت مشغول اون کسی میشه که دوس داره 

و تو شکست میخوری و اختیارتو میدی دست دلت و روحت 

تا تو رو هر جا که میخوان ببرن 

ببرن به روزای خوب 

به لحظه های شیرین 

و خاطرات تکرار ناشدنی 

تو همه ی یاداوری های قشنگ و دلنشین گذشته 

لبم به خنده بازه و چشمام به اشک 

خوشحال غمگینم 

داشتم آرشیو عکسامو مرتب میکردم که رسیدم به عکسایی که اجازه ندادن به چشمام

که نگاه ازشون برداره 

به عکسایی که تو و عشقمون توش حضور داشت 

دریا

بارون 

صبح روز بعد

فلافل

بستنی

شکلاات 

و ....

و من نگاه گردم و در گذشته ماندم

 دلتنگی من همیشگیست 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۰۱:۵۳
غریب آشنا

دلم تو را مى خواهد...


براى پرسه زدن هاى بى سر و ته...


براى لمس احساس این باران پاییزى...


براى گم شدن در اغوش گرم عشق...


دلم تو را مى خواهد...


باز این باران لعنتى 


و باز...


دلم چقـــــدر تو را مى خواهد...❤


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۰۱:۴۵
غریب آشنا

ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ

ﻣﻦ

ﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﻗﺪﻡ ﻓﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ

ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ

ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺟﻠﻮ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ

ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺩﻫﻦ ﮐﺠﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ

ﺑﻪ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﻫﺎ

ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﺎﻡ ...

ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﻣﻦ

ﻧﺸﺎﻧﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﻨﻢ

ﺭﺍﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﻧﻢ

ﺗﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ

ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﮐﻢ ﺣﻮﺍﺱ

ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻥ ﺟﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﻣﻦ

ﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﻗﺪﻡ ﻓﺪﺍﯾﺖ ﺷﻮﻡ !


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۵:۴۰
غریب آشنا

دلم برایت تنگ شده است 

نه از آن دلتنگی های همیشگی ساده 

دلتنگی به اندازه تمام روزهای شاد گذشته 

به اندازه تمام خاطرات بی نظیر و تکرار ناشدنیمان

دلم برای با تو بودن 

برای رها بودن از هر چه غیر توست 

برای عشق 

تنگ شده است 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۴ ، ۱۵:۲۷
غریب آشنا

چجور الان بهت بگم که میخوام بیام و باشم پیشت؟:(

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۴ ، ۱۵:۰۵
غریب آشنا


ﻣﻬﺮﺑﺎﻧــــــﻢ !!!

ﺑﻬﺎﻧـــــﻪ ﻫــــﺎﯼ ﮔـــــﺎﻩ ﻭ ﺑــــﯽ ﮔﺎﻫــــﻢ ﺭﺍ ﺑــــﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﯿــــﺮ !!!!

ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﺴــــﺖ 

ﺁﻧﭽــــــﻪ ﭘـــﺲ ﺍﺯ ﺩﻗﺎﯾـــــﻖ ﺩﻭﺭﯼ ، ﺩﺭ ﺻﺪﺍﯾـــــﻢ ﻣﯿﺸﻨــــــﻮﯼ ﺩﻟﺨـــــﻮﺭﯼ ﻧﯿﺴـــــﺖ

ﺗﻤــــــﺎﻡ ﺣﺠــــــﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕــــــﯽ ﻫـــــﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎﺳــــــﺖ 

ﻭﻗﺘـــــﯽ ﺣﻀــــــﻮﺭﺕ ﮐــــــﻢ ﻣﯿﺸـــــﻮﺩ ،

ﺩﺭ ﺩﻟـــــﻢ ﻣﺤـــــﻮ ﻧﻤﯿﺸــــــﻮﯼ ....

ﺗـــــﻪ ﻧﺸﯿـــــﻦ ﻣﯿﺸـــــﻮﯼ ...

ﻭ ﺑـــــﺎ ﻫــــــﺮ ﺗﻼﻃﻤـــــﺖ ، ﺟــــــﺎﺭﯼ میشــــﻮﯼ ﺩﺭ ﻣــــــﻦ 

ﻧﻤﯿﺪﺍﻧـــــﻢ ﺍﯾــــــﻦ ﺭﻭﺯﻫــــــﺎ ﭼــــﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘــــﺪﺭ ﺑـــﯽ ﻃﺎﻗــــﺖ ﺷــــﺪﻩ ﺍﻡ !!!

ﺣﺴــــــــــــــــﻮﺩ ﺷـــــﺪﻩ ﺍﻡ !!!

ﺗــــــﻮ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﺸـــــــﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫــــــﻢ ....

ﺗـــــﻮ ﺭﺍ ﻓﻘـــــﻂ ﺑـــــﺮﺍﯼ ﺧـــــﻮﺩﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫـــــﻢ

نگران من نباش

من روزگاری با تو زیسته ام 

و روزگار دیگری نیز با تو خواهم زیست 

تمام قلب من از آن توست 

هیچ کسی را توان منع آن نیست 

در روزگاری که ندارمت 

با خاطرات قشنگمان خواهم زیست


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۴ ، ۱۹:۳۳
غریب آشنا

🍁🍁 میخواهمت . . . 

ولی . . .

 دوری . . .

خیلی خیلی دور . . .

نه دستم به دستانت میرسد

نه چشمانم به نگاهت . .


چاره ای کن !!!!

                      تو را کم داشتن ....

                                                           . . .کم نیست . . 

درد است..

این عصرهای پائیزی

عجیب بوی ِنفس های ِتو را می دهد

گویی

تو اتفاق می افتی

و من دچار می شوم

تمام ِ "من" دارد "تو" می شـود

باور می کنی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۴ ، ۰۰:۳۳
غریب آشنا

روزها میگذرن 

به سرعت میگذرن 

بدون تو سخت میگذرن

باید کنار اومد

امروز وقتی حرف زدیم و ساکت شدی پشت خط 

و من هم اینور خط

یه حس دلتنگی عمیق همرااه با عشق فراوون تو اون چند ثانیه ای که سکوت بود بینمون عمق وجودم نشست

دلم گرفت و وقتی صدای نفس کشیدن نفس های عشقمو شنیدم ناخوداگاه یه قطره اشک از گوشه چشام اومد پایین 

و وقتی آرووم گفتم الو و تو گفتی جااانم 

بند دلم پاره شد 

اگه تموم نمیکردم تماسو مطمعنم مث یه بچه دوساله زار میزدم 

انقد حسی که تو اون چندثانیه ازت گرفتم با همه دلتنگیشو دوس داشتم 

حس خوب و زیبا 

عشقت و احساستو از پشت تلفن هم درک میکردم 

حتی وقتی هیچی نمیگیم 

دوست دارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۱۵:۲۴
غریب آشنا