غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

شروع روز من با طلوع خورشید نیست

شروع روز من با صدای زنگ ساعت نیست

حتی با صدای مهربان مادرم و دعوتش برای یک چای داغ نیست

نه حتی دیدن روی ماه پدر 

و لبخند زیبای برادر عزیزتر از جان

شروع روز من با نشانی از توست


شروع روز من با پیام سلااام و صبح بخیر توست

شروع روز را برای من به تاخیر نینداز

که در نبود تو آشوب ترین دل،دل من خواهد بود 

و بی قرارترین بدون شک من خواهم بود

قرار بی قراری هایم

روز را سریع تر به ارمغان بیاور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۸:۳۱
غریب آشنا

ساعت 16:35 و ما همچنام سر کلاسیم

میدونی یاد چی افتادم همین الان که خواستم به تو هم بگم و تو رو تو این حس حالام شریک کنم

یاد اون روز اول اول اول

همون روز که هنوز ندیده بودمت و نمیدونستم وجود داری

اون روزی که برا آموزش رفتیم همون اداره 

ساعت یک شده بود و من نشسته بودم همراه خانم خ تو اتاق اومدم که از آقای ر اجازه بگیرم ک برم و کارمو انجام بدم و بیام

هنوزم ندیده بودمت 

اومدم داخل اتاقی که تو بودی کنارش 

بازم ندیدمت

اما

نگاه پر سوز و عشقتو حس کردم

حس کردم یه جفت چشم قشنگ و مهربون داره نگاهم میکنه و کلی عشق و حس خوب میده بهم 

چقد حالم تو اون لحظه خوب بود

میبینی تو رو خدا عشق چکار که نمیکنه

حتی نگاه یکی با اینکه تو ندیدیش 

نگاهشم ندیدی

اما حسش کردی 

تو رو سرشار از زندگی میکنه

وااای ک چقدر من الان با یاداوری اون روز خووبم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۶:۳۶
غریب آشنا

خدای مهربونم 

لطفا این روزها بیشتر حواست به من باشه

میگن بزرگترین شکست،

از دست دادن ایمانه

حواست باشه که من شکست نخورم

من هنوز هم تو را به نام قاضی الحاجات میخونم،

حتی اگه همه التماس هام رو نادیده بگیری...

هنوز هم تو را ارحم الرحمین میدونم،

حتی اگر سخت بگیری...

هنوز هم...

تو همون خدایی

اما من ...

نذار از دست برم عزیز دلم...

که من همه امیدم به توست.

برای دلم امن یجیب بخون...

امن یجیب بخون تا آروم بشه این مضطر....!

تا آرام گیرد این قلب نا آرام من



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۸:۰۸
غریب آشنا

امروز که داشتم بر میگشتم از اداره رو پله ها خوردم زمین اونم ناااجور

و من اون موقع نمیدونستم از درد شدید پام گریه کنم یا بخندم به افتادنم:)

 تو اون شرایط نگفتم خدایا شکرت که چیزی نشد فقط گفتم خدایا شکرت کسی ندید😁

سریع پاشدم و همینجور که خوشحال بودم که کسی ندیده و درد عمیق پام داشت اذیتم میکرد یهو دو دستی زدم سرم که آی هوااار دوربیییین 

اینو کجای دلم بزارم😆

خلاصه که آقا جون ما افتادیم و کسی ندید اما دوربین ثبت کرد اینا به کنار 

تازه داشت یادم میومد و آخ چنان دردی همه وجودمو گرفته بود که تاخود خونه خدا میدونه چجور جلو اشکمو گرفتم که نیاد پایین

رسیدم خونه و با خودم میگفتم آخ کاشکی الان بود کاش الان زنگ میزد تا دردام یادم بره راستشو بخوای حتی 1 درصدم احتمال نمیدادم زنگ بزنی 

واس همین گوشی همینجور سایلنت و منم داشتم با درد دست و پنجه نرم میکردم و بعد دیدممم به به به 

مثل همیشه به موقع درست همون لحظه که میخوام صداتو میشنوم 

نمیدونی چقد خوب بود 

و من واقعا بهتر شدم

ممنونم از تو 

و از احساس قوی بین من و تو 

که باعث تماست بود

دوست دارم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۳:۲۰
غریب آشنا

سلام

غیبتم طولانی شده بود

اینکه چرا نیومدم و ننوشتم شاید بخاطر این بوده که حال دلم خوب نبوده و اگه میومدم همش غم میشد و غصه 

اما ...

عوضش الان خوبم و خوشحال

از داشتنت

از دوست داشتنت

از بودنت 

دیروز روز خوبی بود بخاطر حضور تو 

اینکه یکی محو تماشای تو بشه و وایسته از دور و نگات کنه

اینکه فقط نگات کنه و با نگاه کردنت خوشحال باشه و تو از خوشحالیش خوشحال شی

اینکه از لذت بردنش لذت ببری

اینکه از عشقش از نگاه عاشقش گرم شی و عاشق

تو برای من نهایت همه چی هستی

عزیزی و دوست داشتنی

تکرار نشدنی و ماندگار

وقتی حرف میزنی از اینده از برنامه های کاریت تو چشمات برق شادی رو به راحتی میتونم ببینم

و سرشار از شادی میشم وقتی چشمات میخندن 

وقتی دستات تو دستامه و برام از آینده و برنامه هات حرف میزنی

دیروز یه بار دیگه دلم گرفت از نداشتنت 

اون وقتی ک گفتی چشاتو ببند و بعد 

دیدن چیزی که تقریبا یک سالی از اون روز گذشت و با دیدنش تمام اون روز زنده شد برام

حتی نسیم خنک اون روز 

گرما و عطر چای کنار تو 

حتی اشک تو چشات 

و گرمای عشقت

همه با دیدن اون تصویر برام زنده شد

انقد همه چی قشنگ و دلنشین بود که انگار تو همون لحظه داره اتفاق میوفته

وقتی گفتی تو یعنی من دنیای جدید توام که کشفش کردی 

که منم اون ادمی که تو سعی میکنی سمتی ببری کاراتو که من حضور داشته باشم

و هزار تا دلیل کوچیک و بزرگ قشنگ دیگه 

ایناست که باعث میشه نداشتنت بزرگترین حسرت تمام زندگیم باشه

البته 

من میدونم که هستی و هستم 

تا همیشه 

تحت هر شرایطی

دوست دارم 

مرسی بخاطر همه خوبیهات


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۴ ، ۲۰:۳۱
غریب آشنا
این روزا مریض شدی و حال خوبی نداری
منم از حال ناخوش تو گرفته حالم
آخه میدونی که خیلی دوست دارم و سلامتی و شادیت بهترین و چیزای این دنیا برای منه
زودتر خوب شو 
نبودنت اذیت کننده است 
همونقدرم باشی راضیم 
نه که نباشی اصلا
که نداشته باشمت اصلا
وااای که چقدر سخته و اذیت کننده
نه خوشحالم 
نه حوصله کاریو دارم
کاش من اصلا پرستار بودم 
پرستار تو 
جون دلم زود خوب شو 
مراقب خودت باش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۵۷
غریب آشنا

دلتنگی من برای تو که همیشگیست

اما 

اینکه تو الان حالت خوب نیست باعث میشه که من بگذرم از خواسته ی دلم و بگم استراحت کن خیلی زیاد 

تا خوب و بهتر شی 

چیزی بیشتر از سلامتیت منو خوشحال نمیکنه

خودتم میدونی

شاد و سلامت باش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۰۴
غریب آشنا

اینکه نبودمو نیستمو کمرنگم

دلیل بر نبودن و کمرنگ شدن عشق و علاقم به تو نیست

فقط خسته ام

خسته از کشمکش و جنگ و جدل

بین من و خودم 

بین خواسته های من و خواسته های خدا برای من

بین من و تمام احساسات خوب و بدم

بین من با تمام آدم های بیرون از دنیای من 

که یادشون رفته دنیای من مال منه 

من باید بخوام

من باید تصمیم بگیرم 

خسته ام از این همه خواستن و کوتاه نیومدن هیشکدوم از اونا که اگه کوتاه بیان من میشم خوشبخت ترین 

چاره ای ندارم جز ایستادن و شروع کردن

جز خواستن و خواستن 

فقط از خدا 

تنها کسیه که اگه بخواد بی منت بی حرف خوشحالت میکنه و تو بااآز هم بعد رسیدن به خواستت از یادش میبری

و اگه بخواد تو هزار بار هم که بخوای نمیده که نمیده و تو میتونی تا دلت میخواد عصبانی شی ناراحت شی قهر کنی و غر بزنی ولی اون آروم بشینه و نگات کنه تا آردم شی 

یدالله فوق ایدیهم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۲۲
غریب آشنا

آدمها همدیگر را پیدا مى کنند…

از فاصله هاى خیلى دور…

از تهِ نسبت هاى نداشته…

انگار جایی نوشته بود که اینها

باید کنار هم باشند!!!

مى شوند همدم،

مى شوند دوست،

مى شوند رفیق،

اصلأ مى شوند جانِ شیرین…!!!

درست مى نشینند روى طاقچه ى دلِ هم…

حرف هایشان یک جورِ خوبى دلنشین است،

دل براى خنده هایشان ضعف مى رود؛

اصلأ بودنشان شیرین است !!!

وقتى هم که نیستند،

هى همدیگر را مرور مى کنند و مُدام

گوش به زنگِ آمدن هم هستند…!!!

خدا این ها را نگیرد از هم…

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۰۱
غریب آشنا

آدمها همدیگر را پیدا مى کنند…

از فاصله هاى خیلى دور…

از تهِ نسبت هاى نداشته…

انگار جایی نوشته بود که اینها

باید کنار هم باشند!!!

مى شوند همدم،

مى شوند دوست،

مى شوند رفیق،

اصلأ مى شوند جانِ شیرین…!!!

درست مى نشینند روى طاقچه ى دلِ هم…

حرف هایشان یک جورِ خوبى دلنشین است،

دل براى خنده هایشان ضعف مى رود؛

اصلأ بودنشان شیرین است !!!

وقتى هم که نیستند،

هى همدیگر را مرور مى کنند و مُدام

گوش به زنگِ آمدن هم هستند…!!!

خدا این ها را نگیرد از هم…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۰۷
غریب آشنا