غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۸۱ مطلب با موضوع «خاطره» ثبت شده است


وقتی با منی باید...

با دست چپت دنده عوض کنی

چون "دست راستت" تو " دستای منه"

گور بابای گیربکس😁

میخوام یه دیقه دیر تر از دو بره سه

اصن میخوام نره سه

دستتو ول کنم بخاطر یه صفحه کلاج؟؟!!

تو فک کن یه درصد

میخوام خورد شه گیربکس و صفحه کلاج

والا خب خوردشه...

آ قربون دستات

ماچ

(به یاد تمام خاطرات و روزهای خوب تو ماشین😊) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۱۷
غریب آشنا

هیچی دیگه 

باز رفته تو فاز غم و غصه و ناامیدی 

د آخه پسر خوب

آخه عزیز دل من 

تو به دوست داشتن من شک داری؟

به دوس داشتن خودت چی؟

به مهربونی خدا چی؟

وقتی میگی سپردمش به خدا 

ایمان داشته باش بهش

که هر چی که بشه بهترین بوده برات 

من که میگم 

من و تو جدا از نقش هایی که تو زندگی میتونیم داشته باشیم

دو تا آدمیم که میشناسیم همو و به احساسمون کاملا آگاهیم و قبولش داریم 

آره یه چیزایی اگه نرسی بهشون میشن حسرت 

قبول دارم 

ولی آقا جون 

من و تو بیشترین وقتمونو باهمیم

حداقل برای سی سال

جدا از هر اتفاقی که میخواد بیوفته

هر جور که حساب کنی هستیم 

یه سری چیزاش هست که خب شاید خوب نباشه ولی 

در نهایت همه اتفاقاتی که افتاده و میوفته عشق من به تو تغییر نمیکنه

شاید اطرافیانو بشه گول زد

ولی خودمونو که نمیتونیم گول بزنیم

مگه نه؟؟

پس اگه میگی سپردمش به خدا

آروم باش و بهش ایمان داشته باش

ایمان داشته باش که بهترینو رقم میزنه برات

مثل همیشه

و اگه بهترین خدا با خواست دلت یکی نبود 

آروم باش و بپذیر 

عشق من به تو هیچوقت کم نمیشه 

عوض هم نمیشه

شاد باشی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۴
غریب آشنا



با یاد اون روزی که لب ساحل،غروب باهم قدم زدیم و پر بودیم از حس قشنگ دوست داشتن

منم دلم برا اون روزا تنگ شده

گفتی دوس داشتی میرفتیم دریا

حالا که نشده بریم

دیدم چطوره دریا رو بیاریم اینجا ؛)

شاید واقعی نباشه 

اما عشقی که پشت نگاه ما هست واقعیه

تقدیم با عشق


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۸
غریب آشنا

داشتم کامنتایی که برام گذاشته بودیو میخوندم

از اون اول اولا تااااااا امروز

کلی هم کیف کردم

یه چیزی بگم

اون قدیم قدیما وقتی کامنت میدادی جلو اسمت همیشه یه آیکن لبخند هم بود

بعد جلوتر که اومدم دیدم که فقط اسمت هست بدون هیچ آدمکی

اونا مال وقتی بوده که ناراحت بودی 

که ناراحت بودم

و نوشته هام همه غم داشته و نا امیدی

بعد دوباره کم کم اون لبخند نازت جلو اسمت ظاهر شده

و من خیلی خوشحالم

از این جهت که میدونم شاید کل روزو ناراحت باشی و تو خودت باشی

اما خوشحالم از این جهت که وقتی به وبلاگ سر میزنی و میخونی نوشته های منو 

که فقط و فقط واس توئه

شاد میشی و لبخند میاد رو لبات

این یعنی اینکه من تا حدودی تونستم یکی از وظایفمو درست انجام بدم

حتی اگه زمان لبخندت کوتاه باشه

حتی اگه زود محو شه

واس یه لحظه هم که بخندی من خوشحال میشم

که تونستم واس همون لحظه کوتاه خوشحالت کنم

عشق من

عزیز دل من

گیگیلی من :)

همیشه بخند

همیشه لبخند بزن

به همه چی بخند

بدون من عاشق تو و لبخند تو هستم

یادت باشه وقتی میخندی تمام حس خوب و دوست داشتنی لبخند قشنگ

به من منتقل میشه

و من هم شاد میشم

دوست دارم




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۰
غریب آشنا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۳۹
غریب آشنا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۵
غریب آشنا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۹
غریب آشنا

سلام جونم

روزایی که تو نیستی سرکار،به شدت بیخود و کسل کنندست

کار خاصی نبود و یه روز ساکت و آروم

امروز باید سوالاتو می بردم دانشگاه برا امتحانات

از سر کار که بر میگشتم رفتم کلی خرت و پرت خریدم حالا میگم واس چی

کتاب خونوم و یه سری کارا کردم 

خب و اما اصل ماجرا

میدونی چیه قشنگ ترین تولدها اونایی که تو رویامون برای کسی میگیریم

عزیزکم

عشقم 

تولدت مبارک

البته پست سفارشی شما در راهه به مناسبت تولدت

امیدوارم شاد ،سلامت،موفق و خوشبخت باشی خوشبخت از نظر خودت

فری زنگ زده بود گفت حرم امام رضاست

اونم درست شب تولد تو 

بهم گفت هر چی میخوای ازش بگو

و من فقط و فقط و فقط برا تو 

البته اینم بگما اصلش بر میگرده به خودم

هیچی منو بیشتر از شادی تو خوشحال نمیکنه

راستشو بخوای امروز دلم خواست برات تولد بگیرم 

واس همین کیک پختم کیک بستنی درست کردم یه شام خوشمزه هم پختم و دسر و سه نوشیدنی خوشمزه هم درست کردم که حالا عکساشو یا میزارم یا بعد نشونت میدم

راستش داشتم فکر میکردم دیدم من چندباری که برات غذا درست کردم چقد بیخود درست کردما همش یه چیش مشکل داشته

ایشالله یوقتی نشونت میدم که آشپزیم اونقدام بد نیست عزیز دلم 

اما برا هدیه تولدت

اگه بدونی چقدر فکر کردم چقدر گشتم 

دوس دارم همیشه هدیه هایی که برات میگیرم خاص باشن 

بس که خاصی خودت جونم

یه فکرایی هم کردم که دیدم عملی نشه شاید بهتر باشه

گذاشتم هر وقت دیدمت بهت بدم 

از همین لحظه تا فردا همین موقع فقط و فقط تبریک روز تولد عشقمه که گذاشته میشه

برام عزیزی

بهترین ها و قشنگترین ها رو میخوام برات

بهترینم

آرامش،دل خوش،عمر با عزت،شادی،موفقیت و عاقبت بخیری برات میخوام 

دوستت دارم عشقم


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۹
غریب آشنا
میدونی داشتم فکر میکردم امروز به خودمون
به احساسم به تو 
به عشقم به تو
و البته عشق تو نسبت به من
میگم تو یادت میاد ما اصلا با هم بد حرف زده باشیم و بحث کرده باشیم و از هم دلخور شده باشیم؟
من که هر چی فکر کردم یادم نیومد تا حالا قهر کرده باشم باهات
یا دلخور باشم ازت
یا عصبی
جالبه و البته خیلی خوب
میدونی چرا 
چون وقیقا رفتارها و علایق وسلایق و روحیاتمون یکیه
این هماهنگی و یکی بودنا باعث میشه کم پیش بیاد طرفتو ناراحت کنی و کاری کنی بر خلاف میل اون
خوشحالم که مثل خیلی از اینا که باهمن اما هر روز بحث و تنش دارن نیستیم
و اما یه مطلب دیگه
میدونی عشقم
وقتی تو یکیو دوست داری و آرامشو کنارش پیدا کردی
وقتی روحت با روح اون یکی میشه
اونوقت اگه طرفت ناراحت باشه تو هم ناراحت میشی
اگه خوشحال باشه خوشحال
اگه عصبی تو هم عصبی
اگه دلتنگ تو هم دلتنگ
وقتی درد داره تو هم روحت درد داره
اینا یعنی تو و اون روحتون به هم نزدیکه حتی اگه جسمت کنارش نباشه
من عاشقتم و خیلی دوست دارم
اگه دوسم داری
به خاطر من مراقب خودت باش
استراحت کن و خوب باش
همیشه باش
همیشه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۸
غریب آشنا


*امروز یه روز خیلی آروم و معمولی بود

سر کار هم آروم بود و کار خاصی نبود

اتفاق خاصی هم نیوفتاد

جز تکمیل و اتمام کار برنامه ای که عزیز دلم زحمتشو کشیدی

با اینکه امروز دانشگاه کلاسی نبود و دانشجوها نمیومدن ولی من دانشگاهو بهونه کردم و یه ساعت زودتر اومدم بیرون.البته رفتم دانشگاه ها، یه خودی نشون دادم و بعدم رفتم خونه.خوابیده بودم که زنگ زدی و البته که خیلی هم خوب بود و خوشحال شدم و کیف کردم

**بعدشم رفتم ورزش

آخ آخ اگه بدونی بعد یه مدت بخورو بخواب و تنبلی چقدر سخته

سختیش فقط بلند شدن از خواب و حاضر شدنشه ها

هر روز دارم دعوای این دوتا که تو مخم هستن و هی اون میگه پاشو برو و اون یکی میگه حالا امروزه رو نرو اشکال نداره که تماشا میکنم

و البته که تا حالاش اون کوچولویی که میگه پاشو برو موفق تر بوده، تازه هر بارم که میرم ورزش و بر میگردم به خودم میگم خوب شد رفتما ولی باز فردا که میشه این داستان نرو، برو ادامه داره

 *** با خواهری و دادش عزیزتر از جان دیروز رفتیم کافی شاپ.پشت فیش یه شماره ای نوشت و داد دستم گفت این رمز wifi تشکر کردم و رفتیم نشستیم.اولش گفتم چه فکر خوبی کرده مشتریاش زیاد میشن حتما. بعد که یکم گذشت دیدم نـــــه اینجا اونجایی نیست که ما میومدیم و میشستیم یه سری حرفا میزدیم همو نگاه می کردیم میگفتیم و می خندیدیم.الان همه سرشون تو گوشیاشونه و بدون اینکه 2دقیقه هم با هم حرف بزنن پا میشن و میرن. وقتی داشتیم میرفتیم رفتم پیش صاحبش و گفتم آقای فلانی من دیگه نمیام اینجا. گفت: چرا؟مشکلی بود؟ گفتم:نه همه چی خوب و عالی بود ولی این Wi fi  کارو خراب می کنه.همینجوریشم همه جا ملت سرشون تو گوشیشونه تنها جایی که اگه دو نفر میومدن و به هم نگاه می کردن و با هم حرف میزدن اینجا بود که اونم شما گرفتیش.یکم فکر کرد و گفت:اینجوری فکر نکرده بودما.راست میگی.

ولی من که میدونم همچنان پول برای یه سری ها مهم تر از هر چیزیه ولی قشنگ نیست.

ها راستی یه آقایی هم بود اونجا که از ترکیه اومده بود.کلی هم باهاش حرف زدیم.

****دیگه چی بگم

دیگه اینکه ما خیلی مخلصتونیما

هنوز انرژی و حال خوشی که ازت گرفتم تموم نشده یعنی خیلی کم هم نشده واس همین فعلا نق نمی زنم و غُر غُر نمی کنم

و اینکه

ببین بالا بری پایین بیای

من دوست دارم

افتـــــــاد؟؟!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۳
غریب آشنا