غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲۰۸ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

امان از این خاطرات وقت نشناس 

امان از این دلتنگی های مدام 

که شب هنگام  به قلب و ذهن ها هجوم می آورند 

خواب را که میرانند، به کنار 

اشک را مهمان چشم ها می کنند و 

قلب را به درد می آورند 

آخر مگر صبح را از شما گرفته اند 

وقتی میتوان صدایش را شنید و دلتنگیت را التیام بخشد

چرا انقد وقت نشناسید 

آخر این وقت شب

منن تنهای دلگرفته دلشکسته دلتنگ 

چه کار از دستم بر میاید جز فکر و خیال و آه و اشک 

آه از این شب های دلتنگی 

که بدون شک بلندترین شب های سالند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۵۲
غریب آشنا

برایت رویاهایى آرزو مى کنم تمام نشدنى

و آرزوهایى پر شور

که از میانشان چند تایى برآورده شود

برایت آرزو می کنم که فراموش کنى

چیزهایى را که باید فراموش کنى


برایت شوق آرزو مى کنم

آرامش آرزو مى کنم

برایت آرزو مى کنم که با پرواز پرندگان بیدار شوى

و یا با خنده ى کودکان

برایت آرزو مى کنم که دوام بیاورى

در رکود، بى تفاوتى و ناپاکى روزگار


مهمتر از همه

آرزو مى کنم که خودت باشى



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۵۱
غریب آشنا

دلتنگ که می شوی

هرکاری از دستِ بی چاره ات بر می آید

مثلاگوشی را برمیداری

یک پیامِ کوتاه

یک

- من هنوز هم اینجا دلم آنجایی ست که تو هستی -

دلتنگ که می شوی فال می گیری

چشمانت را می بندی 

می گویی :

- می شود بگویی او دلش تنگ هست یا نه ؟ -

و حافظ هم که انگار دلش به حالِ بی قراریت سوخته است می گوید : - یوسفِ گمگشته باز آید به کنعان غم مخور -

و همانجاست که می باری و در دل می گویی

یوسفِ من اصلا گم نشده حافظ جان

یوسفِ من جایی حوالیِ همین نزدیکی ها

مرا گم کرده

دلتنگ که می شوی

می فهمی همه ی این روزها که با خودت گفتی

- یادم تو را فراموش -

بیشتر معنایش برایت این بوده - یادم خودم را فراموش

یادم دلم را فراموش -

بی آنکه بدانی این ها فراموش نمی شوند

ساکت می شوند  آرام می گیرند

آتش می زنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۵۷
غریب آشنا

دنج ترین جای جهان من اینجاست 

درست همان جا که بازوانت مرا در خود میگیرند

و صدای تپش قلبت گوشنوازی میکند 

و عطر دلنشین آغوشت مستم می سازد

سرم را که بالا میگیرم 

آن لبخند زیبای پر عشقت را میبینم 

پر از شور می شوم

شور زندگی،

شور عشق و دلبستگی 

آن لحظه که نگاهمان با هم تلاقی می کند 

کسی را یارای مقابله با گرمای عشقمان نیست

و آن هنگام است که دیگر بر روی زمین نیستیم و در جهان دیگری سیر میکنیم 

آری 

آغوش تو

دنج ترین جای جهان من است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۵۸
غریب آشنا

💜💜💜💜💜

بعضی از پیام ها رو

هرچقدر بیشتر میخونی بیشتر عاشق طرف مقابلت میشی

اصلا وقتی داری میخونیشون

میری یه گوشه یِ دنج

که قشنگ تویِ آرامش خودت

مثلا اون " دوستت دارم " ای که بهت گفته رو صدبار بخونی

چشماتو ببندی

زیرلب قربون صدقه اش بری

گوشیتو بغل کنی

اسمشو ببوسی ... بعضی آدما

خودشون که هیـچ

حرفاشون

یه آرام بخش خیلی خیلی قویه

که انگیزه یِ زندگی کردن بهت میده


اسم بعضیا رو باید گذاشت " آرامش "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۳۳
غریب آشنا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۰۹
غریب آشنا

تو بیایی

همه ثانیه ها،ساعت ها 

از همین لحظه

همین دم 

عیدند


سال نو مبارک 

بهترین ها رو برای همه 

برای تو 

و برای خودم 

آرزو دارم 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۵۳
غریب آشنا

باید بگذری

از خیلی چیزها

روحی سبکبار دستاورد گذشت و رهاییست

باید بیاموزی که در گذشته بمیری

و خود را عادت دهی که اضافه و بیهوده جمع نکنی

گاهی ما اهمیت همه چیز را بالا می انگاریم

و همین رنج می آفریند

اگر میخواهی به جوش نیایی

درجه اهمیت خیلی از اضافه ها را کم کن

آنگاه می بینی که نفس میکشی

و دل آسوده گی ات باز میگردد


بی تعلق و رها زیستن

دست کشیدن از زندگی نیست

بلکه دست کشیدن از بیهوده های ذهنی ست

و گذشت عامل اصلی رها شدن از این تعلقات است

گذشت از افکار بیهوده

گذشت از عادت های شرطی شده

گذشت از چسبیدن به این و آن

و گذشت از رخدادهای گذشته


در هر چه بمانی

به اندازه همان خواهی شد

و از هر چه بگذری

اندازه و ظرفت را افزوده ای.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۴۲
غریب آشنا

خیر در چیزی است که اتفاق می‌افتد، باید تسلیم بود.

گاهی برای شما حادثه‌ای رخ می‌دهد و شما را غصه‌ دار می‌کند ؛

اما پس از مدتی متوجه می‌شوید در دل این بحران، برکاتی نهفته است که خداوند در یک بسته‌بندی تلخ به شما هدیه می‌دهد!


مطمئن باش :

ساقی هر چه ریزد از لطف اوست …

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۲۲
غریب آشنا

بعضی ها؛

شبیه عطر بهارنارنجی هستند در کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ دلت،

نفس میکشی...

آنقدر عمیق؛ که عطر بودنشان را تا آخرین ثانیه ی عمرت؛ در ریه هات ذخیره کنی...


بعضی ها؛

شبیه ماهی قرمز کوچکی هستند که افتاده اند در تنگ بلورین روزگارت؛

جانت را با جان و دل در هوایشان؛ تازه میکنی...


بعضی ها؛....


بعضی ها؛

آرامش مطلقند؛

لبخندشان...

تلالو برق چشمانشان؛

صدای آرامشان...

اصلِ کار، تپش قلبشان...

انگار که یک دنیا آرامش را به رگ و ریشه ات تزریق میکند ...


و آنقدر عزیزند؛

آن قدر بکرند؛

که دلت نمی آید حتی یک انگشتت هم بخورد بهشان...

میترسی تمام شوند و تو بمانی و یک دنیا حسرت...


بعضی ها؛

بودنشان...

همین ساده بودنشان...

همین نفس کشیدنشان؛

یک عالمه لبخند می نشاند روی گوشه لبمان...


اصلا خدا جان؛

در خلقت بعضی ها؛ سنگ تمام گذاشته ای ...


سایه شان کم نشود از روزگارمان ...

زندگیمان پر از این بعضی ها...🌹🌹🌹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۰۷
غریب آشنا