غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲۰۸ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

یوقتایی برای رسیدن به آرزوهات، به حقت، به اهدافت، به عشقت 

سرتا پا تلاش میشی ونیاز 

به هر دری میزنی 

هر راهی رو میری

هر سختی رو به جون میخری 

که مال تو شه 

که بدستش بیاری 

اما از یه جایی به بعد 

وقتی میبینی فایده ای نداشته اون همه خواستن 

بیخیالش میشی 

و آروم آروم خودتو با شرایطت 

با نداشتنش 

با نرسیدن به عشق

وفق میدی

و آروووم آروم کنار میکشی

و به زندگی خودت بر میگردی

نمیدونی اون لحظه 

همون لحظه بیخود کنار اومدن با شرایط 

چقدر خوبه،یا چقدر بد 

کسی چه میدونه 

من ولی نمیتونم کنار بیام 

دیگه نمیتونم به روال قبل برگردم 

دیگه اون آدم قبل نمیشم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۳۷
غریب آشنا


ﮔــــﺎﻫــﯽ …

ﻓﻘـــﻂ ﺍﺯ ﮐـــﻞ ﺩﻧﯿــــــﺎ

ﺩﻟﺖ ﯾﮑـــﯽ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺧــــﻮﺍﻫــﺪ …


.


.

ﻭ ﻣـﯽ ﺩﺍﻧـــﯽ

ﺗـﺎ ﺍﺑــﺪ ﻫـﻢ ﮐــﻪ

ﺧــﺪﺍ ﺧــﺪﺍ ﮐﻨــﯽ

ﺑــــﻪ ﺩﺳﺘـــﺶ ﻧﻤــﯽ ﺁﻭﺭﯼ …

ﻣـﯽ ﺩﺍﻧــﯽ ﮐــﻪ

ﺑـــﺎﯾـــﺪ ﺑﮕــﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺑﮕــﺬﺭﯼ …!

ﻭ ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ

ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ …!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۱۹
غریب آشنا

آنقدر دوستت دارم

که هر چه بخواهی همان را بخواهم

اگر بروی شادم

اگر بمانی شادتر

تو را شاد تر می خواهم !

با من یا بی من

بی من اما

شادتر اگر باشی

کمی

- فقط کمی -

ناشادم

و این همان عشق است ...

عشق همین تفاوت است

همین تفاوت 

که به مویی بسته است

و چه بهتر 

که به موی تو بسته باشد !

خواستن تو تنها یک مرز دارد

و آن نخواستن توست

و فقط یک مرز دیگر

و آن آزادی توست

تو را آزاد مى خواهم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۳۷
غریب آشنا

خوشـــا به حـــال ...

چشمی که " تـــــــــــــــو"

را می بیند

دســــتی که " تــــــــــــــــو" را لمس می کند

آغــــوشی که " تــــــــــــــــو" را ...

و بیچاره " مــن" که نهایت عــاشــقــــانه هایم...

فقط شـــعر هــایم برایت

مـــوج می زند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۰۱
غریب آشنا

از خوشی های روزگار

همین بس که آدمیزاد به همه چیز عادت می کند..

به رفتن..

به ماندن...

به داشتن ِ کسی و بعد به نداشتن ش...

به بودن... به نبودن...

به عشق، به بی عشقی...

به حرف زدن... به سکوت... به دل بستن... به دل کندن...

به صندلی خالی... به حضور تازه وارد... به جای خالی اش حتی...

به خندیدن... به گریستن... به استرس... به آرامش...

به بیکاری... به کار مدام...

به دلی که دیگر تنگ نمی شود... به قلبی که دیگر برای کسی نمی تپد...

به زندگی ای که میگذرد... خوب یا بد...

قبل از اینکه قدم از قدم برداری، یادت باشد

که به همه چیز این زندگی عادت می کنی... باور کن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۴۴
غریب آشنا

این روزها بیشتر از همیشه دلتنگت میشم 

بیشتر از همیشه دلم میگیره 

بیشتر از همیشه میترسم ازت دور شم 

میترسم نبینمت و صداتو نشنوم

حال این روزهای من خوب نیست 

خیلی خیلی بیخوده 

چرا خدا نخواسته که من تمام عمرمو خوشحال و شاد باشم 

چرا نخواسته که کنار تو آرامش بگیرم 

من راضی نیستم اما نمیتونمم کاری کنم 

داضی از شرایطم نیستم 

خدا که همیشه هوای ماها ر داشته و داره و بهترینا رو برا همه بنده هاش خواسته 

فقط ازش این روزا میخوام قدرت و تحمل پذیرش بهترین از نظر خودشو هم بهم بده 

که انقد بد نباشم 

که انقد بد نشم 

این روزا روزای بیخودیه 

شدیدا بیخود 

نباید تو رو ناراحت کنم 

نباید نگرانت کنم 

نباید خونواده رو ناراحت کنن و دلشونو بشکونم 

نباید از رحمت خدا نا امید باشم 

اما...

 پس من چی 

من کجای زندگیم 

کجای این دنیا

خداحون ببخش انقد بد شدم 

پووووووف حالم خوش نیست

این روزها اصلا روزهای خوبی نیست 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۴۰
غریب آشنا

دیر رسیدم 

خسته بودم اما خوشحال بخاطر حضور صدای تو 
همینکه رسیدم خوابیدم بدون اینکه کسی را ببینم 
حدودا یک ساعت بعد برادر جان داخل میشود و اصرار دارد چشمانم را باز کنم 
میگویم تو رو خدا ولم کن الان بیدار میشوم 
به گمانم دوباره سوال علمی برایش پیش آمده 
اما ولکن ماجرا نیست چراغ اتاق را روشن میکند و میگوید 
چرا انقدر دیر آمدی خیلی منتظرت بودم اما خوابم برد نفهمیدم کی رسیدی 
میگویم خب؛همین؟! بخوابم؟
بسته ای از پشتش جلویم میگیرد و میگوید: بسته ای که منتظرش بودی رسید
 و من لبم به خنده باز میشود و پر میشوم از عشق و لبخند 
حالا دیگر خواب رخت بربسته و من قبراق و با عجله بسته را باز میکنم
 هدیه هایی بی نهایت ارزشمند برای من از جانب تو 
همیشه عاشق این بودم که پستچی برای من نامه ای، بسته ای چیزی بیاورد 
اگر که این بسته از جانب تو بیاید که دیگر میشود نور علی نور 
نشسته ام؛ کتاب " کوتاه بیا ! عمرم به نیامدنت قد نمیدهد..." را میخوانم 
و آهنگ شماره 8 در حال play شدن است در حالیکه عطر دلنشین عشق در فضای اتاقم پر است 
ممنونم بخاطر همه مهربانی هایت 
مهربانترینم 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۲۰:۱۸
غریب آشنا
هر چیزی در جایش زیباست 
مثل ......تو 
در آغوش من
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۴ ، ۱۳:۵۰
غریب آشنا
دل که خوش باشه روزات همه زیبا و عالی میشه 
دل که خوش باشه شادی و شاداب و چهرت خندونه و به همه انرژی مثبت میدی 
دل که خوش باشه توان کار کردنت میره بالا و خستگی برات بی معنی میشه 
دل که خوش باشه کلی طرح و ایده قشنگ میاد سراعت 
دل که خوش باشه روزات تکراری و خسته کننده و بی هدف نمیشه 
دل که خوش باشه تازه اون موقعست که زندگی قشنگ و دلنشین میشه
آهای دلخوشی من 
دلم به بودن تو خوشه 
تنها دلیل خوبی حالم تو و لبخند تو و صدای گرم و پرعشق توئه
میبوسمت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۲۱:۱۰
غریب آشنا

عزیزم کجایی

کجایی تو بی من 

تو بی من کجایی ؟


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۴ ، ۱۸:۵۴
غریب آشنا