سلام
من برای تجدید روحیه رفتم سفر و حالا دو روزی هست که برگشتم
حال دلم خوبه خیلی زیاد نیاز داشتم به این سفر برای رفرش شدن
به زودی زود سفر نامه رو مینویسم تا بخونی و ببینی
ببینی که همه جا تو تو نظرم بودی
دوست دارم تا ابد
تا بینهایت
خیلی وقتا خیلی زود دیر میشه
قدر لحظه ها رو هم باید دونست
نمیدونم بهت تا حالا گفتم که من همیشه آرزوی داشتن کسی مثل تو رو داشتم و دارم
از همه نظر ، همه چیه همه چی دقیقا تو
یعنی تو آرزوی سالهای دور و دراز من بودی و هستی
دقیقا تو با همین افکارت با همین کارات با همین پشتکارت با همین مهر و محبتت با همین مهربونیت
همینجور که هستی بدون حتی یه ذره تغییر
تو دقیقا همونی هستی که خواستم و میخوام
نمیدونم گفته بودمت یا نه
اما باید بگم خدا رو چه دیدی یوقتی امشب خوابیدم و بیدار نشدم
گاهی خیلی زود دیر میشه
قدر لحظه ها رو هم باید دونست
حرف نگفته، کار نکرده نباید داشت
باید عشق داد و عشق ورزید
دوست دارم تا ابد تا همیشه
دیروز و امروز خوشحال بودم
همش ته دلم امید داشتم به اومدنت اینجا و اوکی شدن کارا
نمیدونم چراها ولی همش پیش خودم میگفتم اوکی میشه تموم میشه و من فردا با این خبر خوشحال کندده تو غرق شادی میشم
اینکه چرا نشده چرا نمیشه هعییی بماند
میدونی چیه ما آدما در مقامی نیستیم که جلوی خدا وایستیم و بگیم چرا من چرا اینجور چرا اونجور
کسی که دنیا و کهکشانو اداره میکنه برای کاراش دلیل زیاد داره نیازیم نیست به من و تو نشون بده
اما شک ندارم هوای همه بنده هاشو داره و براشون مهر و عشق و خوبی میخواد
من خوبم،کنارت نیستم اما فکرو خیالم همیشه پیشته یاد تو همیشه باهامه
میدونم که تو هم به فکرمی و منو پیش خودت احساس میکنی
اون فرشته نازو که میبوسی از طرف من هم ببوس
دوست دارم و دوسش دارم خیلی ای جووونم دلم رفت دوباره براش
کجایی آخه؟ الان که میخوام دنیا نباشه ولی تو باشی کجایی؟
الان که ناراحتم ، غمگین و دلشکسته ام
الان که چشام بارونی
دلگیرم از عزیز ترین آدمای زندگیم
کجایی آخه؟؟؟؟
کی میدونه امروز چند نفر برای همیشه رفتن از این دنیا
کی میدونه امروز چند نفر چشماشونو برای اولین بار به روی این دنیا باز کردن
کاری به همه اونایی که اومدن ندارم که البته امیدوارم دنیا به کامشون باشه تا ابد
امااا...
خدا یکی از فرشته های نازشو امروز هدیه کرده به شما
فرشته کوچولویی که شک ندارم با خودش روزای خوب و قشنگو آورده
قدمش مبارک باشه براتون
امیدوارم 20 سال بعد تو همچین شبی ک میشه تولد 20 سالگیش از پا گذاشتن به این دنیا خوشحال باشه و سایه پدرو مادر مهربون و دوست داشتنیش و پدر بزرگ و مادر بزرگ مهربونش و خاله و دایی جون عزیزش همیشه بالا سرش باشه و همیشه جمعتون جمع و دلتون شاد و لبتون خندون باشه
ساعت 3:30،3:45 اومدم بیمارستان نیومدم داخل همونجا بودم ی چند دقیقه ای و به تو و به فرشته نازتون و به همه دلای خندون و شادی که با تولد نازدونه براتون بوجود اومده فکر کردم و کیف کردم
که چقدر همین فسقلیه 3،4 کیلویی میتونه کار بزرگی کنه
با اومدنش چقد شادی آورده برا همتون حتی من
چقد امیدواری و زندگی و تلاش با اومدنش همراهش اومده
نیستم اما دلم اونجاست
دلم کنار توئه
دست تو رو گرفته و همپای تو خوشحالی میکنه
شاید اشک بریزه اما خوشحاله
انشالله سالم و سلامت و شاد و خوشبخت و راضی از زندگی و عاقبت بخیر بشه هم آلوچتون هم همه خونوادتون
خسته
هم روحم هم جسمم
داغون
بی هدف
کسل
بی برنامه
تنبل
غمگین
افسرده
دلمرده
دلتنگ
احوالات این چند روزه من
شروع امروزم با تو بود
با این پیام عالی
" دوست دارم عشق من"
روزم عالی شروع شد با یه قلب عاشق با یه لبخند از ته دل و با یه خیال آسوده از بودن کسی مثل تو کنارم
یکی که بهترین و بزرگترین و قشنگ ترین احساس دنیا یعنی عشق رو تو چشاش دیدم و با هر لبخند و هر نگاهش عاشق تر شدم
دوست دارم عشق من
کاش پایان روزم هم با صدای دلنواز تو باشه
من همیشه منتظرتم
منتظر نگاهت
منتظر صدای مهربونت
منتظرم
دیر رسیدم