غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۸۱ مطلب با موضوع «خاطره» ثبت شده است

دیدم بی انصافیه اگه امروز قشنگو عالی رو حتی یه دقیقه هم دیرتر بنویسم 

مثل همه دیدارهامون عالی و دلنشین و زیبا

ممنونم ازت بخاطر بودنت 

تو چرا انقد خوبی آخه

چرا من کنارت انقد حالم خوبه 

چرا انقد خوبی که وقتی پیشتم هیچ نگرانی ندارم و همه چیز برام قشنگ و آرومه 

چرا انقدر دوس داشتنی هستی آخه 

چرا انقد برای من عزیزی که حتی نفس هامم کنار تو راحت تر میان بیرون 

تنها دلیل آرامش و تنفس 

میبوسمت 

اونم بوس از نوع ویبروسی😊

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۷:۳۹
غریب آشنا

گاهی وقتا یه اتفاقایی میوفته که مسئولیت و تعهد ما رو نسبت به آدمای زندگیمون بیشتر میکنه 

ماها بواسطه کاری انجام دادیم در قبال اون آدما متعهدیم و مسئول کارمون 

چون ماییم که مسبب اون اتفاقیم 

نمیتونیم بگیم نمیخواستم، نباید میشد،نفهمیدم چطور شد  هر چی که بوده اتفاق افتاده و ما فاعل اون عملیم پس مسئولیم و تعهدمون بیشتر میشه 

تو نسبت به علاقه ای که در من بوجود آوردی مسئولی اما تعهدت به من نسبت به خیلی از تعهدای دیگت کم اهمیت تره 

تو برای من کم نذاشتی میدونم و هیچ گله ای ازت ندارم هیچی 

اما....

من کجای زندگیم؟

کجای زندگی تو؟ 

نگی تو همه زندگیمی ها 

من هر روز دارم با یادت روزا رو میگذرونم 

فقط با یادت 

درکم میکنم 

گله نمیگم ندارم اتفاقا خیلیم گله دارم ولی نه از تو 

نمییدونم چندبار بدون من رفتی دریا

چندبار بدون من لب ساحل قدم زدی 

چندبار بدون من یهویی تصمیم گرفتی سوار ماشین شیو بری تا هر جا که رسیدی 

چند بار بدون من فلافل خوردی 

چند بار بدون من از صبح روز بعد رد شدی

هر چند باری که بوده 

با هر کسی که بودی 

مهم نیست 

فقط امیدوارم تمام دفعاتش برات قشنگ و شاد بوده باشه پر از خنده 

و اما عشق... 

تمام ثانیه هات پر از عشق 

میدونی دنیا در حال تغییره 

آدما هم تغییر میکنن 

اما عشق من به تو تغییر نمکنه

مسیر زندگی آدما عوض میشه از یه جایی به بعد

ولی مسیر زندگی منو تو حداقل نصفش یکیه 

نصف دیگش هم من با یاد همون نصفه با تو بودن میگذرونم 

دلگیرم از نبودنت کنارم 

دلگیرم از نداشتنت 

اما دلم شاده از عشقت 

روزهات قشنگ 

پر شادی 

پر عشق 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۴ ، ۲۰:۲۰
غریب آشنا

دوست دارم

الان که داشتم پیامتو میخوندم 

با هر خطش لبم به خنده بازتر و بازتر میشد 

دیگه خط آخر انقد لبخندم بزرگ شده بود که همه عضلات صورتم کش اومده بودن 

آخییییی میدونم ک همیشه ب فکرمی و دوسم دارم منم دوست دارم ناراحتم نیستم نگرانم نیستم  تو برس به کارا و زندگی هیچ فکر اینجا نباش خیالت تخت تخت 

آره والا میترسم آخر خلبانان بفهمن بیچاره شیم 

راستی بابت اینکه سر اون قضیه روی منم حساب کردی خیلی خوشحال شدم و موافقم 

بوووس

بهترین اتفاق امروزم شنیدن صدات بود 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۰۲:۲۸
غریب آشنا

داشتم فک میکردم ما پارسال این موقع کجا بودیم 

اونموقع حالم چجوری بوده 

الان که دلتنگم 

الان که غمگینم 

پارسالم چجور بوده 

رفتم و آرشیوو نگاه کردم 

میدونی کجا بودیم پارسال 

این موقع ؟

دریا 

همون وقتی ک تو راه برگشت جریمه شدیم 

دلم تنگ شده برات 

خیلی زیاد 

بیشتر هم تنگ میشه 

یه چیزی راه گلومو بسته 

فشار میده 

دلگیرم و دلتنگ 

شاید نباید مینوشتم 

نباید خیلی کارا رو کنم 

نیاید خیلی حرفا رو بزنم 

در اینوه همه چی میگذره شکی نیس 

گذشتن که میگذره 

ولی بدون تو سخت میگذره 

دلم یه اتفاق خوب میخواد 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۰۰:۱۶
غریب آشنا

امشب از اون شبای لعنتیه پر دلتنگیه

از اون شبایی که بیخوابی میاد سراغت و تو هزااااار راهو برای سر گرم کردن خودت 

برای گول زدن دلت 

پیش میگیری

اما....

اما دلت میره اون سمتی که خودش میخواد 

فکرت مشغول اون کسی میشه که دوس داره 

و تو شکست میخوری و اختیارتو میدی دست دلت و روحت 

تا تو رو هر جا که میخوان ببرن 

ببرن به روزای خوب 

به لحظه های شیرین 

و خاطرات تکرار ناشدنی 

تو همه ی یاداوری های قشنگ و دلنشین گذشته 

لبم به خنده بازه و چشمام به اشک 

خوشحال غمگینم 

داشتم آرشیو عکسامو مرتب میکردم که رسیدم به عکسایی که اجازه ندادن به چشمام

که نگاه ازشون برداره 

به عکسایی که تو و عشقمون توش حضور داشت 

دریا

بارون 

صبح روز بعد

فلافل

بستنی

شکلاات 

و ....

و من نگاه گردم و در گذشته ماندم

 دلتنگی من همیشگیست 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۰۱:۵۳
غریب آشنا

چجور الان بهت بگم که میخوام بیام و باشم پیشت؟:(

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۴ ، ۱۵:۰۵
غریب آشنا

روزها میگذرن 

به سرعت میگذرن 

بدون تو سخت میگذرن

باید کنار اومد

امروز وقتی حرف زدیم و ساکت شدی پشت خط 

و من هم اینور خط

یه حس دلتنگی عمیق همرااه با عشق فراوون تو اون چند ثانیه ای که سکوت بود بینمون عمق وجودم نشست

دلم گرفت و وقتی صدای نفس کشیدن نفس های عشقمو شنیدم ناخوداگاه یه قطره اشک از گوشه چشام اومد پایین 

و وقتی آرووم گفتم الو و تو گفتی جااانم 

بند دلم پاره شد 

اگه تموم نمیکردم تماسو مطمعنم مث یه بچه دوساله زار میزدم 

انقد حسی که تو اون چندثانیه ازت گرفتم با همه دلتنگیشو دوس داشتم 

حس خوب و زیبا 

عشقت و احساستو از پشت تلفن هم درک میکردم 

حتی وقتی هیچی نمیگیم 

دوست دارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۱۵:۲۴
غریب آشنا

گاهی وقتا پیش میاد که تو یه چی فکر میکنی و طرف مقابل یه چیز متفاوت

گاهی پیش میاد که تو یه تصمیمی میگیری که از ته قلبت ناراحتی ولی پیش خودت فک میکنی که بهتره که این اتفاق بیوفته یا نیوفته هر چند تو دوست داشتی و داری که اینجور نشه

گاهی با تمام وجودت میخوای اما ناراحتیتو میریزی تو خودت چون فکر میکنی کار درستیه و به نفع کسی که دوسش داری

در واقع تو داری خواست قلبی خودت رو فدای راحتی و خواست اون میکنی 

تا اینجاش خوبه ها 

مشکل از اونجایی پیش میاد که تو در مورد خواست قلبی طرف مقابلت اشتباه کرده باشی 

که مثلا اونم بخواد اما بخاطر اینکه فکر میکنه تو راحت تری یا نمیخوای بگه نمیخوام 

شده داستا امروز ما

گاهیم باید سفت وایستاد رو حرف. فقط باید خودت و حس خوب خودتو دید حتی در مقابل عشقت کمی خودخواهی باید باشه

ولی اینجوری یه چیزایی به هم میخوره اینکه شاید گذشت فراموش شه 

اینکه تحمل اتفاقاتی که باب میلت نیست کم شه 

اینکه رفته رفته خودخواه بشی و توقعت بره بالا و جز خودت چیزی و کسی نبینی

عزیز دل انگیزم 

بینهایت دلم میخواستت و میخوادت

اصلا چند روزه یه جور عجیبیه حسم بهت 

مث حسی که شاید یه مادر به فرزندش داره یا مث حسی که تو به شرکت داری 

دلم حتی با فکر کردن بهت ضعف میره برات 

تو دلم قند آب میشه با یادت 

تماام وجودم گرم میشه از عشقت 

و پر میشم از حس خوووب و ناب 

یه جورایی که بیان کردنی نیست اصلا 

وقتی دیدم پیامتو که برنامه امروز کنسله بنا به این دلیل و این دلیل 

راستش خیلی ناراحت شدم 

2تا سورپرایز داشتم که از صبح روشون فکر کرده بودم 

خوشحاال بودم که میبینمت 

و با این پیامت یهو همه چی رفت و تموم شد 

بعد برای دلداری بخودم گفتم باشه دلت تنگه میدونم دوست داشتی ببینیش میدونم 

اما خودخواه نباش 

میدونی که اگه میتونست حتما میومد 

میدونی که میخوادت و میخواست حالا هم چیزی نشده یه وقت دیگه

اینجوری بود که دلداری دادم و باززز خوشحال شدم و خوابیدم و تو خواب با دلتنگی زیاد تو رو کنار خودم تصور کردم 

بعدشم که تو پیام دادی که خوابمو دیدی و اگه بگی بیا میای 

و نمیدونم چرا خودخواه نشدم و روح خبیث خودخواه و مغرورم بیدار نشد و نگفت که بیا 

میبینمت به زودی 

خیلی زود

ناراحت نباش 

منم نیستم 

گاهی لازمه که رک و صریح صحبت کنیم 

اون موقع هایی که دلمون خیلی زیاد یه چیو میخواد

چون ممکنه طرفمون فکر کنه ما موقعیتمون سخته و یا دلمون نمیخواد او اتفاق فعلا بیوفته

اینجوری میشه که هر دو نفر یه چیو میخواستن ولی جور دیگه ای فکر میکردن 

ازم دلخور نباشیا 

هیچ کسی تو دنیا برام عزیز تر از تو نیست

بودن کنار هیشکی به اندازه بودن کنار تو بهم آرامش و انرژی و شادی نمیده 

میدونم که میدونی 

عاشقتم 

عزیزترینم 




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۷:۳۹
غریب آشنا

پیام پر از دلتنگیتو خوندم

امروز از وقتی از اداره اومدم فقط به تو فکر کردم و فقط برای تو از خدا خواستم 

تو این چند روزه خیلی دلم گرفته بود و با خدا دردو دل میکردم 

میدونی چیه 

من خودم میدونم چی میخوام برا خودم و برای همین خواستمو مشخص میگم بخدا

یادمه خواستم برای تو و شرایطت از خدا بخوام 

اومدم بگم خداجون اینجور کن 

بعدش دیدم من از کجا میدونم که اگه اینجور شه دو سال دیگه وضع بدتر نشه 

بعد اومدم بگم اونجور کن 

و باز با خودم گفتم تو از کجا میدونی که اگه اونجور شه دو سال دیگه بهتر نمیشده 

و عملا ساکت شدم 

و گفتم خدا جونم،عزیز دلم من هیچی نمیدونم از اینده و از خواست تو 

نمیدونم چی خوبه و چی بد 

فقط انقدی میدونم که دلم ناراحتی و اذیت هیشکیو نمیخواد غیر خودم

تو که عالمی و قادر 

همه چی دست خودت 

هر اتفاقی که میوفته توان و تحملشم بده و روزای بهتر برای همه پشت بندش بیار 

غصه نخور عزیز دل من 

زندگی بالا و پایین زیاد داره 

قوی باش 

مهربون باش اونقدی که با من هستی

صبور باش اونقدی که در مقابل کم کاریای من هستی 

گذشت داشته باش اونقدی که در مقابل بدیای من داری 

خودت باش 

خود مهربونت 

نزار شرایط اخلاقتو عوض کنه

من قلب پاک و مهربونتو دیدم 

میدونم تو بهترین مخلوق عالمی 

دوست دارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۲۰:۲۲
غریب آشنا

امکان نداره تعطیلی باشه مخصوصا جمعه هم باشه و حال دلم خوب باشه

اصلا دلگیرن جمعه های بدون تو 

دیگه هوا اینجور بارونیم که باشه دیگه بدتر 

جمعه وقتی خوبه و عالی که دلت خوش باشه دل منم که میدونی فقط با بودن کنار تو و دیدن لبخند توئه که خوش میشه 

دیروز غروب به سرم زد رفتم بیرون بارون نم نم شروع کرد به باریدن راه رفتن و فکر کردم 

راه رفتن و نگاه مردم کردم 

چند نفرشون خوشحالن؟

چند نفرشون یه عشق واقعی رو تجربه کردن؟

چند نفرشون کنار عشقشونن؟

رفتم نشستم زیر بارون 

بارونش عالی بود خیلی آروم و قشنگ 

روحم تازه شد 

یه قهوه سفارش دادم و نشستم رو صندلی های بیرون کافه

هر کی سرش به کار خودش 

یه بچه ای داشت میگفت انگار خدا با اسپری داره رومون آب میپاشه

دیدم دقیقا درست میگه انقدر که این بارون ملیح و دوست داشتنی بود

یادم نمیاد هیچوقت انقدر از بارون لذت برده باشم 

اما دیروز یه روز عالی بود 

نم بارون،بوی خاک،صورت خیس

همه چی قشنگ و دلنشین بود 

فقط جای تو حساااااابی کم بود

امروزم ک تو فکرو خیال بودم که پیام و آهنگی که فرستاده بودی منو از رویا کشوند بیرون 

در عین حال که خوشحال شدم اما یه غمی هم بود که آروم آروم لبخند رو لبمو جمع کرد 

بگذریم 

تو برای من بهترینی 

دوست دارم 

"" باچشماااات

دوباره منو سمت خودتو بکشونو

دستامو 

تو به آغوش گرم خودت برسونووو

منووو آرووووووم کن

هنوزم مثل گذشته عاشقت هستمممممم ""

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۱۷:۵۰
غریب آشنا