غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

امروز که داشتم بر میگشتم از اداره رو پله ها خوردم زمین اونم ناااجور

و من اون موقع نمیدونستم از درد شدید پام گریه کنم یا بخندم به افتادنم:)

 تو اون شرایط نگفتم خدایا شکرت که چیزی نشد فقط گفتم خدایا شکرت کسی ندید😁

سریع پاشدم و همینجور که خوشحال بودم که کسی ندیده و درد عمیق پام داشت اذیتم میکرد یهو دو دستی زدم سرم که آی هوااار دوربیییین 

اینو کجای دلم بزارم😆

خلاصه که آقا جون ما افتادیم و کسی ندید اما دوربین ثبت کرد اینا به کنار 

تازه داشت یادم میومد و آخ چنان دردی همه وجودمو گرفته بود که تاخود خونه خدا میدونه چجور جلو اشکمو گرفتم که نیاد پایین

رسیدم خونه و با خودم میگفتم آخ کاشکی الان بود کاش الان زنگ میزد تا دردام یادم بره راستشو بخوای حتی 1 درصدم احتمال نمیدادم زنگ بزنی 

واس همین گوشی همینجور سایلنت و منم داشتم با درد دست و پنجه نرم میکردم و بعد دیدممم به به به 

مثل همیشه به موقع درست همون لحظه که میخوام صداتو میشنوم 

نمیدونی چقد خوب بود 

و من واقعا بهتر شدم

ممنونم از تو 

و از احساس قوی بین من و تو 

که باعث تماست بود

دوست دارم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۳:۲۰
غریب آشنا

سلام

غیبتم طولانی شده بود

اینکه چرا نیومدم و ننوشتم شاید بخاطر این بوده که حال دلم خوب نبوده و اگه میومدم همش غم میشد و غصه 

اما ...

عوضش الان خوبم و خوشحال

از داشتنت

از دوست داشتنت

از بودنت 

دیروز روز خوبی بود بخاطر حضور تو 

اینکه یکی محو تماشای تو بشه و وایسته از دور و نگات کنه

اینکه فقط نگات کنه و با نگاه کردنت خوشحال باشه و تو از خوشحالیش خوشحال شی

اینکه از لذت بردنش لذت ببری

اینکه از عشقش از نگاه عاشقش گرم شی و عاشق

تو برای من نهایت همه چی هستی

عزیزی و دوست داشتنی

تکرار نشدنی و ماندگار

وقتی حرف میزنی از اینده از برنامه های کاریت تو چشمات برق شادی رو به راحتی میتونم ببینم

و سرشار از شادی میشم وقتی چشمات میخندن 

وقتی دستات تو دستامه و برام از آینده و برنامه هات حرف میزنی

دیروز یه بار دیگه دلم گرفت از نداشتنت 

اون وقتی ک گفتی چشاتو ببند و بعد 

دیدن چیزی که تقریبا یک سالی از اون روز گذشت و با دیدنش تمام اون روز زنده شد برام

حتی نسیم خنک اون روز 

گرما و عطر چای کنار تو 

حتی اشک تو چشات 

و گرمای عشقت

همه با دیدن اون تصویر برام زنده شد

انقد همه چی قشنگ و دلنشین بود که انگار تو همون لحظه داره اتفاق میوفته

وقتی گفتی تو یعنی من دنیای جدید توام که کشفش کردی 

که منم اون ادمی که تو سعی میکنی سمتی ببری کاراتو که من حضور داشته باشم

و هزار تا دلیل کوچیک و بزرگ قشنگ دیگه 

ایناست که باعث میشه نداشتنت بزرگترین حسرت تمام زندگیم باشه

البته 

من میدونم که هستی و هستم 

تا همیشه 

تحت هر شرایطی

دوست دارم 

مرسی بخاطر همه خوبیهات


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۴ ، ۲۰:۳۱
غریب آشنا