ﮔــــﺎﻫــﯽ …
ﻓﻘـــﻂ ﺍﺯ ﮐـــﻞ ﺩﻧﯿــــــﺎ
ﺩﻟﺖ ﯾﮑـــﯽ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺧــــﻮﺍﻫــﺪ …
.
.
ﻭ ﻣـﯽ ﺩﺍﻧـــﯽ
ﺗـﺎ ﺍﺑــﺪ ﻫـﻢ ﮐــﻪ
ﺧــﺪﺍ ﺧــﺪﺍ ﮐﻨــﯽ
ﺑــــﻪ ﺩﺳﺘـــﺶ ﻧﻤــﯽ ﺁﻭﺭﯼ …
ﻣـﯽ ﺩﺍﻧــﯽ ﮐــﻪ
ﺑـــﺎﯾـــﺪ ﺑﮕــﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺑﮕــﺬﺭﯼ …!
ﻭ ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ …!
ﮔــــﺎﻫــﯽ …
ﻓﻘـــﻂ ﺍﺯ ﮐـــﻞ ﺩﻧﯿــــــﺎ
ﺩﻟﺖ ﯾﮑـــﯽ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺧــــﻮﺍﻫــﺪ …
.
.
ﻭ ﻣـﯽ ﺩﺍﻧـــﯽ
ﺗـﺎ ﺍﺑــﺪ ﻫـﻢ ﮐــﻪ
ﺧــﺪﺍ ﺧــﺪﺍ ﮐﻨــﯽ
ﺑــــﻪ ﺩﺳﺘـــﺶ ﻧﻤــﯽ ﺁﻭﺭﯼ …
ﻣـﯽ ﺩﺍﻧــﯽ ﮐــﻪ
ﺑـــﺎﯾـــﺪ ﺑﮕــﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺑﮕــﺬﺭﯼ …!
ﻭ ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ …!
آنقدر دوستت دارم
که هر چه بخواهی همان را بخواهم
اگر بروی شادم
اگر بمانی شادتر
تو را شاد تر می خواهم !
با من یا بی من
بی من اما
شادتر اگر باشی
کمی
- فقط کمی -
ناشادم
و این همان عشق است ...
عشق همین تفاوت است
همین تفاوت
که به مویی بسته است
و چه بهتر
که به موی تو بسته باشد !
خواستن تو تنها یک مرز دارد
و آن نخواستن توست
و فقط یک مرز دیگر
و آن آزادی توست
تو را آزاد مى خواهم ...
خوشـــا به حـــال ...
چشمی که " تـــــــــــــــو"
را می بیند
دســــتی که " تــــــــــــــــو" را لمس می کند
آغــــوشی که " تــــــــــــــــو" را ...
و بیچاره " مــن" که نهایت عــاشــقــــانه هایم...
فقط شـــعر هــایم برایت
مـــوج می زند
از خوشی های روزگار
همین بس که آدمیزاد به همه چیز عادت می کند..
به رفتن..
به ماندن...
به داشتن ِ کسی و بعد به نداشتن ش...
به بودن... به نبودن...
به عشق، به بی عشقی...
به حرف زدن... به سکوت... به دل بستن... به دل کندن...
به صندلی خالی... به حضور تازه وارد... به جای خالی اش حتی...
به خندیدن... به گریستن... به استرس... به آرامش...
به بیکاری... به کار مدام...
به دلی که دیگر تنگ نمی شود... به قلبی که دیگر برای کسی نمی تپد...
به زندگی ای که میگذرد... خوب یا بد...
قبل از اینکه قدم از قدم برداری، یادت باشد
که به همه چیز این زندگی عادت می کنی... باور کن...
این روزها بیشتر از همیشه دلتنگت میشم
بیشتر از همیشه دلم میگیره
بیشتر از همیشه میترسم ازت دور شم
میترسم نبینمت و صداتو نشنوم
حال این روزهای من خوب نیست
خیلی خیلی بیخوده
چرا خدا نخواسته که من تمام عمرمو خوشحال و شاد باشم
چرا نخواسته که کنار تو آرامش بگیرم
من راضی نیستم اما نمیتونمم کاری کنم
داضی از شرایطم نیستم
خدا که همیشه هوای ماها ر داشته و داره و بهترینا رو برا همه بنده هاش خواسته
فقط ازش این روزا میخوام قدرت و تحمل پذیرش بهترین از نظر خودشو هم بهم بده
که انقد بد نباشم
که انقد بد نشم
این روزا روزای بیخودیه
شدیدا بیخود
نباید تو رو ناراحت کنم
نباید نگرانت کنم
نباید خونواده رو ناراحت کنن و دلشونو بشکونم
نباید از رحمت خدا نا امید باشم
اما...
پس من چی
من کجای زندگیم
کجای این دنیا
خداحون ببخش انقد بد شدم
پووووووف حالم خوش نیست
این روزها اصلا روزهای خوبی نیست
هدیه تولدمو خیلی زودتر گرفته بودم از عشقم
اینم نشون از این داره که خیلی زیاد دوسم داره و حواسش هست و چون احتمال میدادی نتونیم ببینیم همو زودتر به دستم رسوندی و من عاشقشم هم تو هم هدیه عالیت
و امااا
مطمعن بودم هر جور شده امروز تا آخر شب تماس میگیری
و الان که پیامتو خوندم لبم به خنده وا شد
دووووست ددااااااارم
سال ها پیش تو همچین روزی خدا یه دختر کوچولو هدیه کرد به یه خونواده دونفره که با اومدن اون دخمل کوچولو بشن سه تا و خونواده گرمتر و پر عشق تر شه
سال ها گذشت و گذشت و هر سال امروز یه روز خاص بودبرا دختر کوچولو که هر سال بزرگتر میشد تا رسید به امسال 22 بهمن 94
حالا من شدم یه دختر بیست و اندی ساله
دیشب به یه سال گذشته فکر کردم که چی شد، چی نشد،چی باید میشد، چی نباید میشد
یادمه قدیما خیلی چیزا بوده که شب تولدم بخوام
که هی با خودم حرف بزنم هی بنویسم که خدا جون میشه امسال اینجور شه میشه اونجور شه
هر سال کلی حال و هوام شب تولدم متفاوت بود
اما امسال برام معمولی بود خیلی
شاید بخاطر خستگی دیروزم بوده
اما فقط موقع خواب بود که گفتم آهای دختره امشب شب تولدته ها
و بعد به یک سال گذشتم فکر کردم و برای سال آیندم برنامه ریختم نه برنامه جدی
فقط رویاها و خواسته هامو با خدا تو دلم مطرح کردم
باشد که محقق شود
خوشحالم از متولد شدنم از اون روزی خوشحالیم بیشتر شد که بابام به بقیه گفت من از دخترم راضیم راضیه راضی
خوشحالم از تولدم از وقتی تو شدی عشقم و تو رو دیدم
زندگی هر روز و هر لحظه پر از اتفاقات خوشایند و ناخوشاینده
تو سالی که گذشت خوشایندترین اتفاق زندگی من آشنایی با بهترین و خاص ترین آدم زندگیم در تمام طول عمرم بوده و خواهد بود
دوست دارم عزیز دلم
میدونی چقدر این روزا دلتنگتم
میدونی چقد دوست دارم
میدونی چندوقته رو در رو حرف نزدیم
میدونی چند وقته قربون صدقه هم نرفتیم
میدونی خیلی زیاد دلم دیدن روی ماهتو میخواد
میدونی چقد لوس شدم
میدونی چقد جای خالیت آزارم میده
میدونی چند وقته نگفتم عشقم ، دوست دارم، دلم برات تنگ شده،بغلم کن،بوسم کن
میدونی چقد حرف دارم
میدونی چقد دلتنگ عطر و آغوش گرمتم
میدونی که اشکام این روزا دوباره زودی در میان
اصلا اینا رو ولش
میدونی که تموم زندگیمی
میدونی که حسرت داشتنت داره سخت تر و سخت تر میشه
😢😢😢😢😢😢😢
دوست دارم عشق همیشگی من
کاش مال من بودی
😥😧😢😟❤
اینا و کلی میدونی های دیگه ادامه همون اس ام اسی بود که برات امروز فرستادم
سلام
من برای تجدید روحیه رفتم سفر و حالا دو روزی هست که برگشتم
حال دلم خوبه خیلی زیاد نیاز داشتم به این سفر برای رفرش شدن
به زودی زود سفر نامه رو مینویسم تا بخونی و ببینی
ببینی که همه جا تو تو نظرم بودی
دوست دارم تا ابد
تا بینهایت