غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

چطور میشه که یه آدم از خوشحالی چند نفر ناراحت میشه 

چی به سر خودش و خلق و خوش میاد که خنده ها و جمع بودنای چند نفره حالشو بد میکنه ؟

چی به سر باورهاش میاد که راست و درست بودن همه حرفا براش مبهم و گنگ میشه؟

چی میشه که روحش سیاه و کدر میشه؟

چی باعث بداخلاقی و بیشعوریش میشه؟

چرا نفهم میشه و کور؟

چرا فراموشکار و قدر نشناس میشه؟

چرا چرا چرا 

چرا خنده های یه جمع چند نفره نباید شادش کنه؟

هووم؟

من چرا انقدر بد شدم؟

چرا انقدر فکر و خیال بیخود و غمناک میکنم؟

چرا نمیتونم از شادی آدم ها شاد باشم ؟

چرا وقتی شادن اشک میریزم ؟

خدایا چی به سر من اومده؟؟؟

رهام نکن

خوبم کن

****اینا همه حرف های ذهن آشفته من امروز صبح از ساعتای ۱۰،۱۱ تا ظهر بود 

اما الان خوبم 

الان میفهمم 

درک میکنم 

از بیشعوریم به نسبت زیادی کاسته شده😆

باشد که رستگار شویم 

البته این نکته رو هم بگم ها 

حال من خوب است اما 

با تو عالی تر میشم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۴۴
غریب آشنا

 

نمیدونم چرا اینروزا انقدر لوس و دل نازک و حساس شدم 

شدم مث یه دختر فسقلیه بچه ننه که اشکش دم مشکشه 

اشکام راحت میان پایین

با فکر کردن بهت 

با خوندن پیام هات 

با یاداوری خاطرات قشنگ

با اینکه هیچکدومش تلخ و بد نیست 

با اینکه همه خاطرات و لحظه هام با تو پر بوده از عشق و شادی 

اما نمیدونم چرا انقده من بد شدم 

چرا انقده من لوس شدم

عاخه میدونی تو عزیزترینمی 

تو جونمی

ندارمت 

دلم میگیره از این زمونه از این اوضاع و احوال 

اگه اینجور شه 

اگه اونجور شه

میدونم بهت قول دادم فکر و خیال بیخود نکنم 

میدونم قول دادم ناراحتی نکنم 

ببخش سر قولم نیستم 

آخه تو تنها عشق منی عشق همه زندگیم 

چطور آروم باشم وقتی نمیبینمت 

ای خدا 

نگهدارش باش سالم و سلامت و شاد 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۳
غریب آشنا
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۹ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۲۱
غریب آشنا

اول از همه ممنونم از خدای خوب که تو رو نشونم داد و شدی عشق همه عمرم 

ممنونم ازش چون هوامونو داره 

ممنونم ازش چون باعث شد دوباره بعد مدت ها یه همچین سفری رو خاطره سازی کنیم

و اما

ممنونم از تو 

بخاطر عشق بودنت 

فقط و فقط به خاطر بودنت 

بودن بی منتت

بودن آرامش بخشت 

ممنونم ازت که این همه سختی و خستگی و درد کمرو و کلی چیزای دیگه که من بهتر از هر کسی میدونم چقدر برای تو هم ریسکه و هم سخت به جون خریدی و باهام اومدی 

ممنونم ازت بخاطر نشون دادن دوباره عشق

دیدن دوباره دریا ز راه دور اما کنار تو 

ممنونم ازت بخاطر صبح روز بعد و یاداوری همه خاطره ها و حرف های قشنگمون و بوجود اومدن یه مکان خاطره انگیز دیگه برامون همون دیرین دیرین خودمون 

ممنونم ازت بخاطر هدیه روز دختر 

ممنونم ازت بخاطر ناهار و بستنی خوشمزه 

ممنونم ازت بخاطر عشقی که داری 

بخاطر آرامشی که میدی 

ممنونم بخاطر نگاه دلبرانت 

ممنونم بخاطر عطر حضورت 

ممنونم بخاطر گرمای دستات که تو این سردی روحم دوباره گرمم کرد 

ازت بخاطر همه چی ممنونم 

میدونم و قدر میدونم که چقدر زحمتمو کشیدی و چقدر هوامو داری 

بخاطر بودن همیشت ممنونم 

خدایا بشنو صدامو لطفا 

من اینو خیلی دوس دارم 

میخوامش‌حتی اگه هیشکی‌باهام نباشه حتی اگه هیچی نداشته باشم 

این بهترینت باشه و تو و من دیگه چیزی نمیخوام 

الهی نگاهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۲۳
غریب آشنا

تو برای من نهایت همه خوبی ها و زیبایی هایی 

نهایت عشق وآرامش

تمام نداشته های من با تو از بین میرن و من داراترین دختر میشم 

داشتن تو انقدر خوبه انقدر لازمه که حتی فکر نبودت هم روزگارمو تیره و تار میکنه و منه شاد و خنده رو رو میکنه یه دختر غمگین افسرده

دیدن امروزت از واجبات بود باید میدیدم 

با اون لباس دومادیش جان جان 😚

ممنونم که حواست بهم هست 

حواست به حالم و حساس بودنم 

ممنونم ازت که به کوچیک ترین چیزا که ممکنه ناراحت بشم از دیدنشون توجه میکنی


تو تا همیشه باش 

تا همیشه برای من باش 


سرت سلامت عشق ترین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۲۱
غریب آشنا
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۲
غریب آشنا
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۱
غریب آشنا
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۳۳
غریب آشنا


یعنی‌میشه 

یعنی‌ میاد اون روز 

که

من خانوم تو این عکس باشم و 

تو آقای خوشتیپم؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۴۰
غریب آشنا


💌

ای روشنای زندگی ..

دلم تنگ است برای خواندن تابلوهای کیلومتری مشهد ..

برای گذشتن از پیچ و روبرو شدن با گلدسته ها و گنبدت ..

برای آن قدمهایی که هر لحظه آرامتر میشد و قلبی که ضربانش به گوش میرسید ..

دلم هوای آن اذن دخول با هق هق را دارد ..

هوای آن نمازهای شکسته ایی که میان غلغله ی جمعیت میخوانم و بعد کفش به دست راهی داخل میشوم ..

دلم یک ذره شده برای اظطراب لحظه های نزدیک شدن تا رسیدن به ضریح و برای ایستادن با گریه و دست به سر گرفتن هایم وقت نگاه به ضریح ..

دلم حتی تنگ شده برای بوسیدن "درب وردی"و برای رواق به رواق پشت سر گذشتن و رسیدن به "پنجره فولاد"

سرت را درد نیاورم آقـــــا جـــــان ..

من دلم پر زده برای یک مشهد ..

آقا جان ...  نمیخوانی ام ؟؟


السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..

کاش 

کاش 

کاش 

حداقل این روزها آنجا بودم 

به دور از هجوم این همه دلتنگی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۷
غریب آشنا