غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱۲ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

ساعت 16:35 و ما همچنام سر کلاسیم

میدونی یاد چی افتادم همین الان که خواستم به تو هم بگم و تو رو تو این حس حالام شریک کنم

یاد اون روز اول اول اول

همون روز که هنوز ندیده بودمت و نمیدونستم وجود داری

اون روزی که برا آموزش رفتیم همون اداره 

ساعت یک شده بود و من نشسته بودم همراه خانم خ تو اتاق اومدم که از آقای ر اجازه بگیرم ک برم و کارمو انجام بدم و بیام

هنوزم ندیده بودمت 

اومدم داخل اتاقی که تو بودی کنارش 

بازم ندیدمت

اما

نگاه پر سوز و عشقتو حس کردم

حس کردم یه جفت چشم قشنگ و مهربون داره نگاهم میکنه و کلی عشق و حس خوب میده بهم 

چقد حالم تو اون لحظه خوب بود

میبینی تو رو خدا عشق چکار که نمیکنه

حتی نگاه یکی با اینکه تو ندیدیش 

نگاهشم ندیدی

اما حسش کردی 

تو رو سرشار از زندگی میکنه

وااای ک چقدر من الان با یاداوری اون روز خووبم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۶:۳۶
غریب آشنا

خدای مهربونم 

لطفا این روزها بیشتر حواست به من باشه

میگن بزرگترین شکست،

از دست دادن ایمانه

حواست باشه که من شکست نخورم

من هنوز هم تو را به نام قاضی الحاجات میخونم،

حتی اگه همه التماس هام رو نادیده بگیری...

هنوز هم تو را ارحم الرحمین میدونم،

حتی اگر سخت بگیری...

هنوز هم...

تو همون خدایی

اما من ...

نذار از دست برم عزیز دلم...

که من همه امیدم به توست.

برای دلم امن یجیب بخون...

امن یجیب بخون تا آروم بشه این مضطر....!

تا آرام گیرد این قلب نا آرام من



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۸:۰۸
غریب آشنا