غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

غریب اشنا

دلنوشته های منو عشقم

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

رفع اشکال

جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۵۵ ق.ظ

به خاطرکم خوابی دیشب و البته شیرین تر بودن صبح اونم تو بغل عشقم
کلاس صبح با نیم ساعت تاخیر رسیدم.

فردا امتحان داریم و برامون ســاعت 2 رفع اشکال گذاشتن. خلاصه که من،
عشقم، آقای 138و خانم 
تاچر با هم راه افتادیم بعد این کلاس سمت کلاس رفع اشکال.
تو راه عشقم نگه داشت به آقای 138 گفت بپر برامون نوشیدنی بخر واسه من آلوئه ورا.
هیچی اونم رفت و دست خالی برگشت گفت نداشت. عشقم خودش رفت و برامون رانی خرید
میدونست که من هلو دوس دارم. هورررا

حرف زدیم از اینور و از اونور. موسیقی
گوش دادیم که واسه منو عشقم خاطره انگیز بود. از جاده ای رفتیم که خیلی با هم رفته
بودیم و کلی خاطره خوووب ،کلی خوووووبا کـــلــــــــی، داشتیم، رفتیم.البته ما
اکثرا شب تو اون جاده بودیم و حالا تو روشنایی روز از اونجا می گذشتیم. واااای من
کل مسیرو جیــــش داشتم. اونم نه یـــکم دوکم، خـــیـــــلی، قـــد ِ یه رودخونه.

یه روز عــالی.یه روز فوق العـــاده. همینکه اینموقع، ایـــنجــا پیشت
بودم عـــالی بود.نگاهت که به نگــاهم گـــره میخورد اوووووف که دلمو می برد، میخواستم
بپرمو بغلت کنمو محــکم ببوسمت.

رفتیم ناهار.بعدشم ساعت2:15 اومدیم آموزشگاه واس رفع اشکال.تا 2:45
منتظر شدم استاد نیومد چون خودم کلاس داشتم 2:30 و به دانشجو ها گفته بودم تا 3
میام پا شدم و از بچه ها و عشقم خداحافظی کردم و رفتم.

شاگردام بهم گل دادن.یه شاخه گل رز قرمز.نکه همشونم پسرن روشون نمیشد
کلی این به اون می گفت تو بده اون می گفت تو بده تا بالاخره یکیشون داد بهم.

نیم ساعت نگذشته بود از کلاسم که عشقم اس داد دارم بر می گردم کلاس
بدون تو حال نمی ده بهم. منم گفتم اگه دوس داری و خسته نیستی بیا اینجا. یهو گفت
باشه میام.انتظار نداشتم بیاد کلـــی خوشحال شدم و منتظر تا عشقم بیاد. وااای اومد و با اومدنش تمام فکر و هوش و حواس منم برد پیش خودش. نمی دونم چی اصلا به اون طفلکیا درس دادم. نشست ته کلاس، رو به روم میخندیدو میخندیدم، نگاه می کردو نگاش می کردم، اس میدادو اس می دادم. واااای خیلی دوس داشتم.خیلـــــی خوب بود.

بچه ها هم که نمیدونستن این گل پسر ِ قند ِ عسل عشق منه.می گفتن حتما مدیر گروه فرستاده جاسوسی.هه هه هه

واسه ساعت بعدم واستاد تا نیم ساعتشو اما خسته بود خیلی از چشاش معلوم بود و باهم خداحافظی کردیم و رفت.

امروز هم چندتا اولین داشتیم.

اولین باری که 4 نفری با هم بودیم، پیش

هم بودیم،

 اولین باری که اومد سر کلاسم.

 

دوست دارم

 

13 آذر 93

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۱۲
غریب آشنا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی