و گاهی نا امید می شوم
زندگی منم شبیه زندگی خیلی های دیگست
روزای سخت و تلخ و پر از نا امیدی
و
روزای شاد و شیرین وپر از امید
هم روزایی بوده که اشک ریختم وغصه خوردم
و هم روزایی بوده که پر بوده از شادی و خنده
یه روزایی انقدر نا امید بودم از تموم نشدن روزای بد
روزایی هم پر بودم از امید، امید به اومدن روزای عالی
و من، حالا، اینجا ، نمیدونم روزای خوبی رو دارم میگذرونم یا روزای بد
دلم همیشه تو رو می خواسته و میخواد
اما حالا
حالایی که پیدا شدی میترسم
میترسم این روزا بعدا بشه برام حسرت
بشه بغض همیشگیم
الان از اون روزایی ِ که ناراحتم و شاید نا امید
البته به لطف خدا، به بودن ِ خدا و به خواستن خوبی ها از طرف خدا شکی ندارم
امـــــا...
تنها کاری که می تونم و با عشق انجامش میدم دعا کردن و خواستن همیشت از خداست
همیشه
اونقدر ازش میخوام که فردا از کم خواستنم ناراحت نباشم
غصه نخورم که چرا یه لحظه حتی یه لحظه کم خواستمت ازش
شاید خواست و شد
شایدم نخواست و ...
روزها می گذرن
چطور گذشتنشونه که مهمه