مرگ احساس
زمان های نه چندان دور پر بودم از احساسات پاک و خوب و دوست داشتنی
پر از احساسات ناب
پر از عشق
با تک تک سلول های وجودم،به جرات میتونم بگم با تک تک سلول های وجودیم
این احساسات و این عشقو لمس کردم و لذت بردم
از اون زمان خیلی نمیگذره
همین حالا هم پر ام از عشق
اما...
یه وقتی میشه
یه جایی میرسی
که میبینی تو،تو این مدت فقط مشغول سرکوب احساساتت بودی
و یکی یکی با دستای خودت حس های قشنگتو نابود و سرکوب کردی
و یهو چشم باز میکنی و میبینی
همه ی احساساتت مردن
و تو در کمال نابوری دچار مرگ احساس شدی
که 1000 برابر بدتر از مرگ جسمته
و چقدر یهو خالی میشی
و چقدر دل نگران و غمگین میشی
که ای داد بیداد
من آدم، بدون احساس
دیگه آدم نیستم که
میشم یه موجود سنگی
بدون روح
بدون احساس
بدون عشق
خدای مهربون هیشکیو دچار این بلا نکن
لطفا
سوالی که ذهنمو درگیر کرده اینه که :
اگه احساس بمیره امیدی به زنده شدن دوبارش هست؟؟؟؟