بعد از یه غیبت طولانی اومدم
جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۲۲ ب.ظ
اینکه نبودمو نیستمو کمرنگم
دلیل بر نبودن و کمرنگ شدن عشق و علاقم به تو نیست
فقط خسته ام
خسته از کشمکش و جنگ و جدل
بین من و خودم
بین خواسته های من و خواسته های خدا برای من
بین من و تمام احساسات خوب و بدم
بین من با تمام آدم های بیرون از دنیای من
که یادشون رفته دنیای من مال منه
من باید بخوام
من باید تصمیم بگیرم
خسته ام از این همه خواستن و کوتاه نیومدن هیشکدوم از اونا که اگه کوتاه بیان من میشم خوشبخت ترین
چاره ای ندارم جز ایستادن و شروع کردن
جز خواستن و خواستن
فقط از خدا
تنها کسیه که اگه بخواد بی منت بی حرف خوشحالت میکنه و تو بااآز هم بعد رسیدن به خواستت از یادش میبری
و اگه بخواد تو هزار بار هم که بخوای نمیده که نمیده و تو میتونی تا دلت میخواد عصبانی شی ناراحت شی قهر کنی و غر بزنی ولی اون آروم بشینه و نگات کنه تا آردم شی
یدالله فوق ایدیهم
۹۴/۰۶/۱۳