💌
ای روشنای زندگی ..
دلم تنگ است برای خواندن تابلوهای کیلومتری مشهد ..
برای گذشتن از پیچ و روبرو شدن با گلدسته ها و گنبدت ..
برای آن قدمهایی که هر لحظه آرامتر میشد و قلبی که ضربانش به گوش میرسید ..
دلم هوای آن اذن دخول با هق هق را دارد ..
هوای آن نمازهای شکسته ایی که میان غلغله ی جمعیت میخوانم و بعد کفش به دست راهی داخل میشوم ..
دلم یک ذره شده برای اظطراب لحظه های نزدیک شدن تا رسیدن به ضریح و برای ایستادن با گریه و دست به سر گرفتن هایم وقت نگاه به ضریح ..
دلم حتی تنگ شده برای بوسیدن "درب وردی"و برای رواق به رواق پشت سر گذشتن و رسیدن به "پنجره فولاد"
سرت را درد نیاورم آقـــــا جـــــان ..
من دلم پر زده برای یک مشهد ..
آقا جان ... نمیخوانی ام ؟؟
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..
کاش
کاش
کاش
حداقل این روزها آنجا بودم
به دور از هجوم این همه دلتنگی
اینبار دلتنگیم با همه دلتنگی ها فرق میکنه
این نبودنت با همه نبودن هات فرق میکنه
چرا
نمیدونم 🙁
همش واسه خاطر اون خواب لعنتیه که این چندوقته میبینم
بهت احتیاج دارم
همین الان
تا آرومم کنی
گیلاسو رو خراب کردم😭😭😭😭😭😭
کجایی پس
لذت بخش ترین کار دنیا واس من میدونی چیه
حرف زدن با تو
ای کاش میشد همه ی روزو با تو حرف بزنم
حتی همه شبا رو
حرف زدن با تو از اون کارای دلچسبیه که هیچ چیزی قابل قیاس باهاش نیس